پایگاه خبری مجمع جهانی خادمین شهدا



شهیدگمنام: با ذکر یازهرا» به میدان رفته ماییم ما پاسدار حرمت آل عباییم   می لرزد از نام بلند فاطمیون هر

 روز و شب پیوسته بر خود کوه صهیون شیران میدانهای دشوار نبردیم  در رزم دشمن ما همه مردان مردیم سلام علیکم بر عاشقان راه و سیره شهدا امشب مادر شهیدی از دلاور مردان تیپ فاطمیون مهمان ما هستند و دل هایمان را میهمان شهید بزرگوار می کنند باشد پیرو راه و سیره واقعی شهدا باشیم البته خواهر شهید بزرگوار مطالب مادر را تایپ میکنند لطفا خودتان را معرفی بفرمایید بزرگوارچه نسبتی با شهید دارید. سلام بر مادر پهلو شکسته: سلام علیکم زینب سادات حسینی هستم مادر شهید بزرگوار شهیدگمنام: بیوگرافی کوتاهی از شهید بزرگوارربفرمایید سلام بر مادر پهلو شکسته: شهید بزرگوار سید رضا حسینی در تاریخ ۱۳۶۳/۳/۱۷دیده به جهان گشود و در تاریخ ۱۳۹۵/۱۶/۲روح ملکوتی یشان به آسمان پرواز کرد. شهیدگمنام: از دوران کودکی شهید بزرگوار بفرمایید. سلام بر مادر پهلو شکسته: آقا ڔضا در کودکی با مسجد وحسینیه از طریق اهل بیت آشنا شد وخادم اهل بیت و سفره دار بودند. شهیدگمنام: شهید بزرگوار چه مقطعی تحصیل کردند سلام بر مادر پهلو شکسته: ایشان تا سیکل به تحصیل پرداختند و به علت بیماری پدر مجبور به ترک تحصیل و مشغول به کار شدند. شهیدگمنام: مادر جان از خصوصیات اخلاقی و ویژگی های بارز شهید بفرمایید سلام بر مادر پهلو شکسته: اخلاق شهید بسیار عالی و خیلی خنده رو وبشاش بودند که این رفتارشان در افراد مسن نمود بیشتری داشت در فامیل اخلاقش زبان زد عام وخاص بود آقا رضا همیشه مرا با لفظ مادر جان صدا میکردند شهیدگمنام: شغل شهید بزرگوار چه بود سلام بر مادر پهلو شکسته: پس از ترک تحصیل به شغل پدرش بافندگی رفت ولی بعد مدت زمانی به جوشکاری مشغول شدند شهیدگمنام: شهید متاهل بودند یا مجرد سلام بر مادر پهلو شکسته: آقا رضا در سال۹۱ ازدواج کردند شهیدگمنام: شهید بزرگوار چند فرزند دارند؟ سلام بر مادر پهلو شکسته: یک فرزند به اسم سارا سادات شهیدگمنام: خدا حفظشان کند ان شاالله مادر جان شهید بزرگوار در خصوص دفاع از حرم و شهدای مدافع چه نظری داشتند سلام بر مادر پهلو شکسته: ایشان فکر و ذکرشان دفاع از حرم بود به طوری که حتی وعده وعید ها وتهدید های اطرافیان برایش معنایی نداشت او عشق خودش را در نگهبانی از حرم یافته بود وبه معشوق های زمینی چه رفاه و آسایش و چه خانواده توجه نداشت شهیدگمنام: ایا شما راضی بودید که راهی سوریه شوند. سلام بر مادر پهلو شکسته: از هنگامی که شهید قصد سفر کردند من از ته دل راضی بودم وحتی ایشان را تشویق کردم که هرچه زودتر عازم شوند و۳بار هم به نیابت من برای دفاع برو شهیدگمنام: ماجرای نذر هفت باره شهیدبزرگوار برای دفاع از حرم چه بود. سلام بر مادر پهلو شکسته: شهید در مرتبه اول درشعبان ۹۴اعزام شد و پس از یک ماه با اصابت ترکشی به ناحیه گوش سمت چپ مجروح شد وبه علت این ترکش باعث لکنت زبان شدند درهمان لحظه اصابت به بی بی گفته بی بی جان خیلی زوده من نذر کردم هفت بار به پابوس شما بیایم و مدافع حریم تان باشم و در مرتبه چهارم به سعادت رسید. شهیدگمنام: نیمه‌های شعبان سال ۱۳۹۴ بود که سیدرضا برای اولین بار اعزام شد. هر بار که تماس می‌گرفت می‌گفت به نیابتتان نماز خواندم و زیارت کردم، خیلی خوشحال می‌شدم. هر بار گریه می‌کردم می‌گفت مادر شما از من ناراضی هستی؟ می‌گفتم نه من از شنیدن صدایت اشک شوق می‌ریزم. ۲۵ روز گذشت که با گوشی خودش تماس گرفت. نمی‌توانست صحبت کند. انگار لکنت زبان گرفته بود، گفت: مادر مادر الو الو … درست نمی‌توانست حرف بزند. گفتم: یا ابالفضل چه شده آقا رضا؟… که گوشی را کسی دیگر گرفت و گفت: مادر آقا سید سالم است و فقط لکنت زبان دارد نمی‌تواند حرف بزند. موج او را گرفته است. نگران نباشید. الان در بیمارستان تهران هستیم. ما هم بلافاصله خودمان را به آدرسی که دادند رساندیم. ترکشی کنار گوشش خورده بود که با عمل خارجش کرده بودند. پسرم تقریباً بعد از هفت روز مرخص شد. برخی وقتی می‌دیدند سید نمی‌تواند صحبت کند او را به تمسخر می‌گرفتند و می‌خندیدند. اما خدا شاهد است سیدرضا هیچ اعتراضی نمی‌کرد. حتی خم به ابرو نمی‌آورد. حال و احوالش تغییر کرده بود. تعدادی از دوستانش وقتی فهمیدند او برای دفاع از حرم رفته، مسخره‌اش می‌کردند و می‌گفتند ما مهاجر هستیم. دفاع از حرم به ما مربوط نمی‌شود. اما سیدرضا در پاسخشان می‌گفت:مسلمان که هستیم. سیدرضا بعد از سه ماه که زیر نظر دکتر بود، خوب شد. دوباره چکاب داد. می‌خواست برود چکاب گفت مادر برایم دعا کن مشکلی نباشد. گفتم چطور؟ گفت وقتی ترکش خوردم به حضرت زینب (س) گفتم اینقدر زود!من حداقل هفت نوبت باید بیایم. هفت نوبت می‌خواهم مدافعت باشم. الان خیلی زود است که از جبهه خارج شوم. نذرکردم که مشکلی نداشته باشم.کمی بعد برگشت خوشحال بود و می‌گفت خود حضرت زینب (س)‌شفایم داد. برای همین مجدد راهی شد.  قبل از رفتن تا نیمه‌های شب برایم از منطقه گفت از مردم مظلوم و مسلمان سوریه از غربت حرم. اما در آخر گفت رضایت شما خیلی مهم است. اگر شما رضایت نداشته باشید خدا شاهد است که پا از خانه بیرون نمی‌گذارم. جنگ و زیارت و همه چی به کنار اگر شما از من راضی نباشید خدا از من راضی نمی‌شود. اینقدر از شرایط سخت مردم آنجا گفت که راضی شدیم حتی گفتم مادر ان‌شاءالله که بحق حضرت زینب(س) عمرت به دنیا باشدکه هفت بار نذرت را برای دفاع از حرم ادا کنی. ما خانم‌ها که اجازه نداریم برویم سه بار هم به جای من برو بشود ۱۰ بار . از اخرین لحظه خداحافظی با شهید بزرگوار بفرمایید چگونه بود. : سلام بر مادر پهلو شکسته: در هنگامی که میخواستن بروند در خانه باهم خداحافظی کردیم که من و همسرش وفرزندش بودیم وسپس در جلوی در سارا را به آغوش کشید وزر گلویش را میبوسید بعد با همسرش روبوسی کرد گردنش را کج کرد ودرحال که دستش در دست همسرش بود گفت حلالم کن تا سر کوچه رفت دوباره برگشت وآمد دیت مرا بوسید وحلالیت گرفت آن لحظات برایم سخت تر از زمانی که پیکرش رادیدم بود. شهیدگمنام: مادر جان از آخرین تماس شهید بفرمایید چه توصیه ای داشتند. سلام بر مادر پهلو شکسته: آقا رضا زنگ زدند وگفتن مادر جان حلالم کن که آخر عمری عصای دستت نشدم و بارسگنین همسر وفرزندم را به شما سپردم به رضا گفتم ان شاءالله که برمیگردی و همسر وفرزندت راتحویل میگیری شهید گفت مادرماجایی هستیم که راه برگشت ندارم ان شاالله که به سعادت میرسم در منطقه خان طومان درشب عملیات طبق رسم تیپ فاطمیون دست های خود را حنا کرده با این عقیده فردا روز عروسی است فردای آن روز ترکشی به دستشان اصابت میکند چفیه ی خود را از گردن درآورده وباآن دستش را محکم می بندد هرچه فرمانده میگوید شما مجروح هستید وباید برگردید عقب شهید اثرار داشت که ببینید استخوان هایم سالم است ومیتوانم اسلحه به دست بگیرم به جنگیدن خود ادامه داد انقدر به جلو رفت که دیگر با چشم قابل رؤیت نبود و پس از زمانی فرمانده با دوربین میبیند وبادودستی به سرش میزند که ای واای سید به شهادت رسید. شهیدگمنام: شهید بزرگوار بعد شهادت کفار داعشی پیکرش را کشان کشان بردند درست مادر جان ماجرای خوابتان چه بود امکانش هست تعریف بفرمایبد سلام بر مادر پهلو شکسته: حدود چهار هفته بود که از شهید بی اطلاع بودم خیلی نگران وناآرام بودم شب خواب دیدم که سه آقا از در آمدند داخل نیم خیز شدم که بلند شوم گفت خانم بلند نشوید گفت شما مادر سید رضا هستید گفتم بله گفت سید رضا شهید شد نگران نباش وقتی بیدار شدم ساعت ۳ نیم شب بود شهیدگمنام: ایا شهید وصیت نامه ای داشتند اگر بله لطفا بفرمایید و‌متن کامل انرا هم بگذارید سلام بر مادر پهلو شکسته: بله ایشان در اوایل که ازم شندند در وصیت نامه شان نوشتند نماز قضا و روزه قضا ندارم نه از کسب بدهکار ام نه طلبکار میروم و همسرو فرزند ام رو اول به خدا و دوم به مادرم میسپارم شهید گفته بودند وصیت نامه اصل ام را با پیکر ام میاورند اما بعد از آن که پیکر و کوله پشتی اش را آوردند وصیتی همراهش نبود شهیدگمنام: مزار شهید بزرگوار کجاست سلام بر مادر پهلو شکسته: در شهدای خلدبرین شهر یزد شهیدگمنام: اگر خاطره ای از شهید بزرگوار دارید لطفا بفرمایید سلام بر مادر پهلو شکسته: بهترین خاطره ای که از شهید دارم هنگامی با شهید به مزار پدرش رفتیم دستش را به سمت مزار شهدا کرد وگفت مادر جان ان شاءالله به زودی مرا به این جا میآورند وشما این جا سهم دار میشوید شهیدگمنام: مادر جان چه توصیه ای به جوانان دارید سلام بر مادر پهلو شکسته: از همه ی جوانان خواهش میکنم راه امام شهدا و شهدا رو ادامه بدن و جا پا ی آنان بگذارند و خون آنان را پایمال نکند از دختران و ن خواستارم با حفظ حجاب وحیا از حضرت زهرا تاسی بگیریند و پشت ولایت فقیه باشند شهیدگمنام: بسیار ممنونم از شما خواهر بزرگوار شهید و‌مادر عزیز که وقت گرانبهایتان را در اختیار ما گذاشتید و‌شهید را مهمان دل های ما کردید شادی روح امام‌شهدا شهدای گمنام مدافعین حرم خصوصا شهدای تیپ فاطمیون و شهید حسینی بزرگوار و صبوری دل مادر عزیرشان صلوات سلام بر مادر پهلو شکسته: خواهش میکنم از زحمات ولطف های بی اندازه تان که نسبت به مادارید


محمدی همدانی طی پیامی شهادت جمعی از پاسداران انقلاب اسلامی را در حادثه تروریستی زاهدان تبریک و تسلیت گفت : 

متن پیام مدیر مجمع جهانی خادمین شهدا بدین شرح است: بسم رب الشهدا والصدیقین» "وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ” پاسداران آگاهانه انتخاب می کنند شجاعانه می جنگند غریبانه زندگی می کنند مظلومانه شهید می شوند آری همانطورکه مقام معظم رهبری فرمودند:جهاد در اختیار هرکس قرار نمى‌گیرد! جهاد با دشمن و در میدان خطر، در اختیار هر کس قرار نمى‌گیرد! بعضى فقط هشت سال جهاد کردند. اما جهاد سپاه، قبل از آن هشت سال شروع شده است و تا امروز هم ادامه دارد. این هم یک امتیاز دیگر است و از آنهایى است که نیکان و بندگان صالح خدا غبطه‌ى آن را مى‌برند؛ برجسته‌ها به آن غبطه مى‌برند. کلامى از امام نقل شد و ایشان هم قطعا و یقینا آن را از دل فرموده بودند که اى کاش من هم یک پاسدار بودم!» روى این جمله دقت کنید که یعنى چه؟ امام کیست؟ آن مرد بزرگ فقیه عارف زاهدى که در راه خدا، یکى از برجسته‌هاى بى‌برو برگرد است و هرکس در راه خدا باشد، اهل هر دین و ملتى که باشد، همین‌قدر که اهل معنویت باشد، نور وجود امام بزرگوار را درک مى‌کند. مى‌گفت: اى کاش من هم یک پاسدار بودم امروز بار دیگر عوامل خود فروخته و وابسته به استکبار جهانی و ارتجاع منطقه در اقدامی مسلحانه و تروریستی در سیستان و بلوچستان جمعی از پاسداران حافظ وطن و مدافعان این مرز و بوم را به شهادت رسانده و چهره کریه خود را بیش از پیش به مردم ایران نشان دادند عروج عاشقانه چند تن از سبز جامه گان ، مدافع وطن ، و پاسداران ارزش های اسلامی را محضر مبارک حضرت ولی‌ عصر(عج) ارواحنا له‌ الفداء، فرمانده معظم کل قوا امام ‌ای (مدظله‌العالی)، هم‌سنگران و خانواده‌هایشان تبریک و تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال صبر و اجر جزیل برای بازماندگان را مسئلت داریم محمدی همدانی مدیر مجمع جهانی خادمین شهدا


شهیدگمنام: با ذکر یازهرا» به میدان رفته ماییم ما پاسدار حرمت آل عباییم   می لرزد از نام بلند فاطمیون هر

 روز و شب پیوسته بر خود کوه صهیون شیران میدانهای دشوار نبردیم  در رزم دشمن ما همه مردان مردیم سلام علیکم بر عاشقان راه و سیره شهدا امشب مادر شهیدی از دلاور مردان تیپ فاطمیون مهمان ما هستند و دل هایمان را میهمان شهید بزرگوار می کنند باشد پیرو راه و سیره واقعی شهدا باشیم البته خواهر شهید بزرگوار مطالب مادر را تایپ میکنند لطفا خودتان را معرفی بفرمایید بزرگوارچه نسبتی با شهید دارید. سلام بر مادر پهلو شکسته: سلام علیکم زینب سادات حسینی هستم مادر شهید بزرگوار شهیدگمنام: بیوگرافی کوتاهی از شهید بزرگوارربفرمایید سلام بر مادر پهلو شکسته: شهید بزرگوار سید رضا حسینی در تاریخ ۱۳۶۳/۳/۱۷دیده به جهان گشود و در تاریخ ۱۳۹۵/۱۶/۲روح ملکوتی یشان به آسمان پرواز کرد. شهیدگمنام: از دوران کودکی شهید بزرگوار بفرمایید. سلام بر مادر پهلو شکسته: آقا ڔضا در کودکی با مسجد وحسینیه از طریق اهل بیت آشنا شد وخادم اهل بیت و سفره دار بودند. شهیدگمنام: شهید بزرگوار چه مقطعی تحصیل کردند سلام بر مادر پهلو شکسته: ایشان تا سیکل به تحصیل پرداختند و به علت بیماری پدر مجبور به ترک تحصیل و مشغول به کار شدند. شهیدگمنام: مادر جان از خصوصیات اخلاقی و ویژگی های بارز شهید بفرمایید سلام بر مادر پهلو شکسته: اخلاق شهید بسیار عالی و خیلی خنده رو وبشاش بودند که این رفتارشان در افراد مسن نمود بیشتری داشت در فامیل اخلاقش زبان زد عام وخاص بود آقا رضا همیشه مرا با لفظ مادر جان صدا میکردند شهیدگمنام: شغل شهید بزرگوار چه بود سلام بر مادر پهلو شکسته: پس از ترک تحصیل به شغل پدرش بافندگی رفت ولی بعد مدت زمانی به جوشکاری مشغول شدند شهیدگمنام: شهید متاهل بودند یا مجرد سلام بر مادر پهلو شکسته: آقا رضا در سال۹۱ ازدواج کردند شهیدگمنام: شهید بزرگوار چند فرزند دارند؟ سلام بر مادر پهلو شکسته: یک فرزند به اسم سارا سادات شهیدگمنام: خدا حفظشان کند ان شاالله مادر جان شهید بزرگوار در خصوص دفاع از حرم و شهدای مدافع چه نظری داشتند سلام بر مادر پهلو شکسته: ایشان فکر و ذکرشان دفاع از حرم بود به طوری که حتی وعده وعید ها وتهدید های اطرافیان برایش معنایی نداشت او عشق خودش را در نگهبانی از حرم یافته بود وبه معشوق های زمینی چه رفاه و آسایش و چه خانواده توجه نداشت شهیدگمنام: ایا شما راضی بودید که راهی سوریه شوند. سلام بر مادر پهلو شکسته: از هنگامی که شهید قصد سفر کردند من از ته دل راضی بودم وحتی ایشان را تشویق کردم که هرچه زودتر عازم شوند و۳بار هم به نیابت من برای دفاع برو شهیدگمنام: ماجرای نذر هفت باره شهیدبزرگوار برای دفاع از حرم چه بود. سلام بر مادر پهلو شکسته: شهید در مرتبه اول درشعبان ۹۴اعزام شد و پس از یک ماه با اصابت ترکشی به ناحیه گوش سمت چپ مجروح شد وبه علت این ترکش باعث لکنت زبان شدند درهمان لحظه اصابت به بی بی گفته بی بی جان خیلی زوده من نذر کردم هفت بار به پابوس شما بیایم و مدافع حریم تان باشم و در مرتبه چهارم به سعادت رسید. شهیدگمنام: نیمه‌های شعبان سال ۱۳۹۴ بود که سیدرضا برای اولین بار اعزام شد. هر بار که تماس می‌گرفت می‌گفت به نیابتتان نماز خواندم و زیارت کردم، خیلی خوشحال می‌شدم. هر بار گریه می‌کردم می‌گفت مادر شما از من ناراضی هستی؟ می‌گفتم نه من از شنیدن صدایت اشک شوق می‌ریزم. ۲۵ روز گذشت که با گوشی خودش تماس گرفت. نمی‌توانست صحبت کند. انگار لکنت زبان گرفته بود، گفت: مادر مادر الو الو … درست نمی‌توانست حرف بزند. گفتم: یا ابالفضل چه شده آقا رضا؟… که گوشی را کسی دیگر گرفت و گفت: مادر آقا سید سالم است و فقط لکنت زبان دارد نمی‌تواند حرف بزند. موج او را گرفته است. نگران نباشید. الان در بیمارستان تهران هستیم. ما هم بلافاصله خودمان را به آدرسی که دادند رساندیم. ترکشی کنار گوشش خورده بود که با عمل خارجش کرده بودند. پسرم تقریباً بعد از هفت روز مرخص شد. برخی وقتی می‌دیدند سید نمی‌تواند صحبت کند او را به تمسخر می‌گرفتند و می‌خندیدند. اما خدا شاهد است سیدرضا هیچ اعتراضی نمی‌کرد. حتی خم به ابرو نمی‌آورد. حال و احوالش تغییر کرده بود. تعدادی از دوستانش وقتی فهمیدند او برای دفاع از حرم رفته، مسخره‌اش می‌کردند و می‌گفتند ما مهاجر هستیم. دفاع از حرم به ما مربوط نمی‌شود. اما سیدرضا در پاسخشان می‌گفت:مسلمان که هستیم. سیدرضا بعد از سه ماه که زیر نظر دکتر بود، خوب شد. دوباره چکاب داد. می‌خواست برود چکاب گفت مادر برایم دعا کن مشکلی نباشد. گفتم چطور؟ گفت وقتی ترکش خوردم به حضرت زینب (س) گفتم اینقدر زود!من حداقل هفت نوبت باید بیایم. هفت نوبت می‌خواهم مدافعت باشم. الان خیلی زود است که از جبهه خارج شوم. نذرکردم که مشکلی نداشته باشم.کمی بعد برگشت خوشحال بود و می‌گفت خود حضرت زینب (س)‌شفایم داد. برای همین مجدد راهی شد.  قبل از رفتن تا نیمه‌های شب برایم از منطقه گفت از مردم مظلوم و مسلمان سوریه از غربت حرم. اما در آخر گفت رضایت شما خیلی مهم است. اگر شما رضایت نداشته باشید خدا شاهد است که پا از خانه بیرون نمی‌گذارم. جنگ و زیارت و همه چی به کنار اگر شما از من راضی نباشید خدا از من راضی نمی‌شود. اینقدر از شرایط سخت مردم آنجا گفت که راضی شدیم حتی گفتم مادر ان‌شاءالله که بحق حضرت زینب(س) عمرت به دنیا باشدکه هفت بار نذرت را برای دفاع از حرم ادا کنی. ما خانم‌ها که اجازه نداریم برویم سه بار هم به جای من برو بشود ۱۰ بار . از اخرین لحظه خداحافظی با شهید بزرگوار بفرمایید چگونه بود. : سلام بر مادر پهلو شکسته: در هنگامی که میخواستن بروند در خانه باهم خداحافظی کردیم که من و همسرش وفرزندش بودیم وسپس در جلوی در سارا را به آغوش کشید وزر گلویش را میبوسید بعد با همسرش روبوسی کرد گردنش را کج کرد ودرحال که دستش در دست همسرش بود گفت حلالم کن تا سر کوچه رفت دوباره برگشت وآمد دیت مرا بوسید وحلالیت گرفت آن لحظات برایم سخت تر از زمانی که پیکرش رادیدم بود. شهیدگمنام: مادر جان از آخرین تماس شهید بفرمایید چه توصیه ای داشتند. سلام بر مادر پهلو شکسته: آقا رضا زنگ زدند وگفتن مادر جان حلالم کن که آخر عمری عصای دستت نشدم و بارسگنین همسر وفرزندم را به شما سپردم به رضا گفتم ان شاءالله که برمیگردی و همسر وفرزندت راتحویل میگیری شهید گفت مادرماجایی هستیم که راه برگشت ندارم ان شاالله که به سعادت میرسم در منطقه خان طومان درشب عملیات طبق رسم تیپ فاطمیون دست های خود را حنا کرده با این عقیده فردا روز عروسی است فردای آن روز ترکشی به دستشان اصابت میکند چفیه ی خود را از گردن درآورده وباآن دستش را محکم می بندد هرچه فرمانده میگوید شما مجروح هستید وباید برگردید عقب شهید اثرار داشت که ببینید استخوان هایم سالم است ومیتوانم اسلحه به دست بگیرم به جنگیدن خود ادامه داد انقدر به جلو رفت که دیگر با چشم قابل رؤیت نبود و پس از زمانی فرمانده با دوربین میبیند وبادودستی به سرش میزند که ای واای سید به شهادت رسید. شهیدگمنام: شهید بزرگوار بعد شهادت کفار داعشی پیکرش را کشان کشان بردند درست مادر جان ماجرای خوابتان چه بود امکانش هست تعریف بفرمایبد سلام بر مادر پهلو شکسته: حدود چهار هفته بود که از شهید بی اطلاع بودم خیلی نگران وناآرام بودم شب خواب دیدم که سه آقا از در آمدند داخل نیم خیز شدم که بلند شوم گفت خانم بلند نشوید گفت شما مادر سید رضا هستید گفتم بله گفت سید رضا شهید شد نگران نباش وقتی بیدار شدم ساعت ۳ نیم شب بود شهیدگمنام: ایا شهید وصیت نامه ای داشتند اگر بله لطفا بفرمایید و‌متن کامل انرا هم بگذارید سلام بر مادر پهلو شکسته: بله ایشان در اوایل که ازم شندند در وصیت نامه شان نوشتند نماز قضا و روزه قضا ندارم نه از کسب بدهکار ام نه طلبکار میروم و همسرو فرزند ام رو اول به خدا و دوم به مادرم میسپارم شهید گفته بودند وصیت نامه اصل ام را با پیکر ام میاورند اما بعد از آن که پیکر و کوله پشتی اش را آوردند وصیتی همراهش نبود شهیدگمنام: مزار شهید بزرگوار کجاست سلام بر مادر پهلو شکسته: در شهدای خلدبرین شهر یزد شهیدگمنام: اگر خاطره ای از شهید بزرگوار دارید لطفا بفرمایید سلام بر مادر پهلو شکسته: بهترین خاطره ای که از شهید دارم هنگامی با شهید به مزار پدرش رفتیم دستش را به سمت مزار شهدا کرد وگفت مادر جان ان شاءالله به زودی مرا به این جا میآورند وشما این جا سهم دار میشوید شهیدگمنام: مادر جان چه توصیه ای به جوانان دارید سلام بر مادر پهلو شکسته: از همه ی جوانان خواهش میکنم راه امام شهدا و شهدا رو ادامه بدن و جا پا ی آنان بگذارند و خون آنان را پایمال نکند از دختران و ن خواستارم با حفظ حجاب وحیا از حضرت زهرا تاسی بگیریند و پشت ولایت فقیه باشند شهیدگمنام: بسیار ممنونم از شما خواهر بزرگوار شهید و‌مادر عزیز که وقت گرانبهایتان را در اختیار ما گذاشتید و‌شهید را مهمان دل های ما کردید شادی روح امام‌شهدا شهدای گمنام مدافعین حرم خصوصا شهدای تیپ فاطمیون و شهید حسینی بزرگوار و صبوری دل مادر عزیرشان صلوات سلام بر مادر پهلو شکسته: خواهش میکنم از زحمات ولطف های بی اندازه تان که نسبت به مادارید


بیانیه مجمع جهانی خادمین شهدا_راهپیمایی۲۲بهمن بسم الله الرحمن الرحیم روز ۲۲ بهمن ۵۷ روز نجات ملت ایران از چنگال طاغوتیان زمان، روز آشکار شدن نعمت بزرگ الهی، یعنی، استقلال و آزادی بود. این مسلم است که هر ملتی تا از وابستگی ها نجات پیدا نکند و از چنگال اسارت و استثمار آزاد نشود، نمی تواند نبوغ و استعداد خود را آشکار سازد و در راه الله » که راه مبارزه با هر گونه شرک و ظلم و بیدادگری است، گام نهد. یادآوری یوم الله ۲۲ بهمن، یعنی یادآوری رشادت ها و فداکاری ها و شهادت طلبی های ملتی منسجم و خداجوی و پیرو ولایت و رهبری که با ایثار خون خود ثابت کرد که خون بر شمشیر و حق بر باطل پیروز است.» یادآوری ۲۲ بهمن،یعنی یادآوری تجلی حکومت الله در روی زمین، روزی که برنده ترین سلاح معنوی، یعنی ایمان، پیروزی آفرید. . ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.» خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمی دهد، مگر آن که آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند.» آری روزی که کلمه توحید در وحدت کلمه به دست آمد و در نتیجه اعتصام به حبل الله » رژیم ستمشاهی دوهزار و پانصد ساله طاغوتیان به زباله دانی تاریخ سپرده شد و ثابت کرد آوای الله اکبر» از رگبار مسلسل » قوی تر و نیرومندتر است. ۲۲ بهمن به ما آموخت که در مبارزه با دشمنان اسلام، فقط باید بر خدا تکیه داشت گرچه دست از سلاح تهی باشد. و وابستگی به شرق و غرب هرچند به سلاح های مدرن مجهز باشند، در برابر نیروی هماهنگ مردمی که با سلاح ایمان مبارزه می کنند، بی اثر است. امام امت در وصیت نامه ی الهی خود چنین نوشتند: این انقلاب بزرگ که دست جهان خواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تاییدات غیبی الهی پیروز گردید . بی تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است و رمز پیروزی را ملت می داند و نسل های آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه » می باشد. وعده ما فردا راهپیمایی ۲۲بهمن ✊ همه می آییم✊

بسم رب الشهید . به گزارش روابط عمومی مجمع جهانی خادمین شهدا ، شاهد خبر: مراسم غبار روبی و عطر افشانی گار مطهر شهدا شهر اهرم از توابع تنگستان ، در تاریخ ٩٧/١١/١٦ با حضور ،کارکنان موسسه فرهنگی قرانی ابراهیم خلیل الله ع در فضایی کاملا معنویی برگزار گردید. در این مراسم ارزشی که به همت این موسسه تدارک دیده شده بود دانش اموزان به همراه والدین با نثار شاخه گل و قرائت فاتحه ضمن تجدید میثاق با ارمان های شهدا ، به مقام شامخ شهیدان ادای احترام کردند . همدانی مدیر مجمع جهانی خادمین شهدا به همراه جناب اقای اصغر دشتی مدیر موسسه قرانی ابراهیم خلیل الله ع ، و مدیر پیش دبستانی فرشته های اسمانی سرکار خانم ماندگار این گروه را همراهی کردند.


شهیدگمنام: بسم الله الرحمن الرحیم وقتی پای صحبت‌های خانواده شهدا می‌نشینیم ، هنوز هم خود را بدهکار نظام می‌دانند. آنها بی شک آیه‌های صبوری و استقامت‌اند. سلام علیکم امشب در خدمت خواهر بزرگوار شهید فیروز آبادی هستند که لطف کردند و امشب دلهایمان را مهمان شهید بزرگوار می کنند باشد که پیرو راه و سیره شان باشیم لطفا خودتان را معرفی بفرمایید بزرگوارچه نسبتی با شهید دارید زینب فیروزآبادی: باعرض سلام خدمت شماواعضای محترم. من زینب فیروزآبادی هستم خواهر اولین شهید مدافع حرم شهرستان نکا حاج عبدالرحیم فیروزآبادی شهیدگمنام: بیوگرافی کوتاهی از شهید بزرگوارربفرمایید زینب فیروزآبادی: شهید عبدالرحیم فیروزآبادی در تاریخ 20 بهمن 64 دیده بجهان گشود و در 16 آذر 94 به درجه والای شهادت رسیدند. شهیدگمنام: از دوران کودکی شهید بزرگوار بفرمایید زینب فیروزآبادی: برادرم از لحظه متولد شدن در ذهنها خاطره ساخت در زمان وضع حمل مادر بدون حضور ماما بدنیا آمدن در چهار سالگی راه مسجدراهمراه پدریادگرفت و در شش سالگی مکبر مسجد شد در همان کودکی فرایض دینی وعقیدتی را که از پدر و مادر آموخته بود عمل میکردن هم نماز می خواندند و هم روزه میگرفتن شهیدگمنام: ایا پدر بزرگوارتان از رزمندگان دفاع مقدس بودند زینب فیروزآبادی: بله پدر نیز یکی از سربازان امام در دوران دفاع مقدس بودند. شهیدگمنام: از خصوصیات اخلاقی و ویژگی های بارز شهید بفرمایید زینب فیروزآبادی: از خصوصیت شهید این بود که خیلی متواضع بودن وخوش اخلاق ودوستدار همه وبعد از شهادتشون کسانی می آمدن باگریه برای ازدست دادن حاج عبدالرحیم ازخوبی های برادرم برایمان تعریف میکردند. برای حاج عبدالرحیم پست ومقام هیچ ارزشی نداشت وباهمه بالحن مهربانانه ودلنشین معاشرت میکرد شهیدگمنام: چه مقطعی تحصیل کردند چه طور شد که وارد سپاه پاسداران شدند زینب فیروزآبادی: برادر بعد از گرفتن دیپلم با اصرار وراضی کردن پدر و مادر به دانشگاه امام حسین راه یافتن شهیدگمنام: اولین بار وقتی برادربزرگوارتان را در لباس پ

اسداری دیدید چه احساسی داشتید زینب فیروزآبادی: وقتی 

حاج رحیم در دانشگاه اف

سری درس میخواندند من ساکن تهران بودم قرار شد بعد از یک دوره آموزش برای اولین بار مرخصی بیان حاجی به خانه ما آمد وقتی در را برایش باز کردم دیدم با لباس نظامی سبز رنگ وارد شد قد وبالایش را براندازی کردم بغض گلویم را می‌فشرد آب دهانم را محکم قورت دادم بغلش کردم ولی نمیتونستم حرفی بهش بزنم وفقط نگاهش کردم بعدازچندثانیه بهش گفتم وقتی در این راه قدم گذاشتی و تورا در این لباس دیدم از حالا تا هر وقتی که به نظام خدمت میکنی من منتظر شنیدن خبری از تو هستم خود را از حالا آماده می کنم برای روزی که خبر شهادتت رو بشنوم میدانم برای رسیدن به این هدف از هیچ تلاشی دست نمیکشی شهیدگمنام: سمت ایشان در سپاه پاسداران چه بود و در کجا خدمت میکردند زینب فیروزآبادی: ایشان جزو گردان صابرین بودن تا خرداد به دلیل پارگی تاندوم پا و عمل جراحی منتقل شدند به گردان امام حسین شهرستان نکا فرمانده گروهان گردان امام حسین بودن شهیدگمنام: از ماموریت های داخلی شهید بفرمایید ؟ زینب فیروزآبادی: حاجی همیشه در حال انجام ماموریت بودن از مبارزات با گروهک تروریستی پژاک در غرب کشور و همچنین در سیستان و بلوچستان در برابر اشرار مرزی همه جا حاضر بودن شهیدگمنام: شهیدبزرگوار متاهل بودند یا مجرد چند فرزند دارند زینب فیروزآبادی: شهید بزرگوار متاهل بودن دارای دو دختر به نام های فاطمه جون و حنانه جون شهیدگمنام: شهید بزرگوار در خصوص دفاع از حرم و شهدای مدافع چه نظری داشتند زینب فیروزآبادی: هر وقت باهم حرف می زدیم در مورد حضور بچه‌های مازندران در سوریه صحبت میکردن و نظرشان این بود حالا خط مقدم کشور ما سوریه است چون دشمن عزمش راجزم کرده وبقصد ایران این جنگ را شروع کردن و هر چه در این راه انجام بدهیم برای امنیت ایران است ومیگفتن راه شهدای مدافع باید ادامه داشته باشه وبه من گفته بودن اگر در این راه قدم گذاشتن وشهید شدن برای شناسوندن من٬ کارت سنگین میشه شهیدگمنام: ایشان چند بار راهی سوریه شدنداولین بار چه تاریخی و طورشد که راهی سوریه شدند خانواده موافق رفتن ایشان بودند زینب فیروزآبادی: برادرم یک بار به سوریه اعزام شدند در 27 روز دفاع از حرم بی بی به شهادت رسیدن وخانواده از رفتن ایشان خبر نداشتن و وقتی هم که با خبر شدن همه براش دعا میکردن ایشان یک بار در سکوت مطلق بدون خداحافظی از پدر ومادر خود راهی سوریه شدن و همچنان چشم به راه برگشتن فیزیکی حاجی هستیم شهیدگمنام: در چه تاریخی و چه مکانی به شهادت رسیدن زینب فیروزآبادی: ایشان در یک ماموریت مستشاری صبح روز دوشنبه ساعت 5.30 دقیقه صبح بعداز ناحیه گردن مجروح شدند که در ساعت 8.30 در بیمارستان به شهادت رسیدند ودر حلب سوریه بودن که این اتفاق افتاد شهیدگمنام: چه طور در جریان شهادت برادر بزرگوارتان قرار گرفتید زینب فیروزآبادی: از وقتی فهمیدم برادرم در سوریه مشغول دفاع از حریم اهل بیت علیهم سلام هستن دعاهایی برای سالم برگشتنش میخوندم در روز سه‌شنبه حالم خوب نبود دلشوره عجیبی داشتم من خیلی برادرامو دوست داشتم ویک وابستگی غیر قابل وصف بین ما بود خانواده از این حال بین ما خبر داشتند با ترفند اینکه مادر بیمار شده و فقط میخوان منو ببینن من رو به نکا کشیدن وبا صحنه حجله شهادت برادر سر کوچه مواجه شدم دیگه یادم نیست چه کردم شهیدگمنام: اگر خاطره ای از شهید بزرگوار دارید لطفا بفرمایید زینب فیروزآبادی: حاجی یکی از افرادی بود که من را تشویق میکردن برای حضور در بسیج ومیگفتن هر آموزشی که ترتیب میدن شرکت کن برای جذب بسیجی به دختران و ن باحجاب اکتفا نکن سعی بر این داشته باش که افراد عادی کسانی که اهل بسیج و مسجد نیستن را جذب کنی ومن هم با راهنمایی ایشان در این مورد موفق بودم شهیدگمنام: ایا شهید وصیت نامه ای داشتند اگر بله لطفا بفرمایید و‌متن کامل انرا هم بگذارید زینب فیروزآبادی: وصیت نامه شهید عبدالرحیم فیروزابادی بنام حضرت حق سلام خدمت خانواده عزیزم، امیدوارم که در تمام حالات سالم باشید در پناه حضرت حق و ولی عصر(عج)، این نوشته بعنوان وصیت‌نامه اینجانب عبدالرحیم فیروزآبادی فرزند ابراهیم است. باتوجه به اینکه لطف خدا شامل حال بنده شده و بعنوان یکی از سربازان خانم بی‌بی زینب شدم و به یکی از آرزوهایم رسیدم، امیدوارم که در این راه هم به درجه رفیع شهادت نایل شوم. از خداوند می‌خواهم که به خانواده و پدر و مادرم و برادر و خواهرانم صبری عظیم عنایت کند که بتوانند همچون بی‌بی زینب در برابر مصائب و سختی‌ها صبر پیشه کنند و برای رزمندگان اسلام دعا کنند. همسر عزیزم خیلی تو را دوست دارم و امیدوارم که در پناه حضرت حق سالم و سلامت باشی و باتوجه به عنایت حضرت ولی عصر(عج) بتوانی فرزندانی پاک و سالم تربیت کنی که بتوانند مدافع ولایت باشند. فاطمه جون و حنانه عزیز، طوری رفتار کنید که شایسته یک دختر پاک اسلامی است و هرگز چادر را از سر خود نگیرید و با پوشش کامل اسلامی در کوچه و خیابان حاضر شوید تا چشم ناپاک نامحرمان دنبال شما نباشد. همیشه و در تمام حالات به فکر امام زمان(عج) باشید و مدافع خوبی برای ولایت. به هیچ وجه نماز خود را ترک نکنید چون من و امثال من برای به پا داشتن نماز است که جهاد کردیم. گوش به فرمان ولی فقیه باشید. درس خود را بخوبی بخوانید تا شخصی مهم در مملکت شوید که بتوانید پدر و مادر خود را سرافراز و سربلند کنید و ملت و مردم به شما احترام بگذارند. هرگز مادر خود را تنها نگذارید و به او که برای بزرگ و تربیت کردن شما خیلی خیلی زیاد زحمت و رنجها کشیده است. از پدر و مادر عزیز و مهربانم خیلی عذر می‌خواهم که برای من زحمت‌های زیادی را کشیدن تا مرا به این راه هدایت کنند، امیدوارم که مادرم مرا حلال کند که بدون خداحافظی از او وارد این میدان جنگ شدم. اگر جهان خواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند ما در مقابل آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی کامل آن‌ها از پای نخواهیم نشست یا همه آزاد می‌شویم یا از مرگ شرافتمندانه استقبال خواهیم کرد اما در هر حال پیروزی با ما خواهد بود و ای مردم مسلمان ما برای خاک نمی‌جنگیم برای اسلام عزیز می‌جنگیم. من تا امروز مرده بودم و در این لحظه آغاز جهاد و شهادت گویی تازه متولد شدم و زندگی جاوید خود را آغاز کردم. شهادت انسان را به درجه اعلای ملکوتی می‌رساند و این فدا شدن در راه خدا چقدر زیباست.» شهید عبدالرحیم فیروزآبادی در تاریخ 16 آذر 94 درحالی که در عملیات مستشاری برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) در سوریه قرار داشت، دعوت حق را لبیک گفت و شربت سرخ شهادت را نوشید. فرازی ازوصیت نامه شهیدعبدالرحیم فیروزآبادی: اگر جهان خواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند ما در مقابل آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی کامل آن‌ها از پای نخواهیم نشست یا همه آزاد می‌شویم یا از مرگ شرافتمندانه استقبال خواهیم کرد اما در هر حال پیروزی با ما خواهد بود و ای مردم مسلمان ما برای خاک نمی‌جنگیم برای اسلام عزیز می‌جنگیم. من تا امروز مرده بودم و در این لحظه آغاز جهاد و شهادت گویی تازه متولد شدم و زندگی جاوید خود را آغاز کردم. شهادت انسان را به درجه اعلای ملکوتی می‌رساند و این فدا شدن در راه خدا چقدر زیباست.» شهیدگمنام: مهم ترین وصیت و سفارش شهید بزرگوار چه بود ؟ زینب فیروزآبادی: ایشان پیرو ولایت فقیه بودن ودر وصیت‌نامه خودشون به همه گفتن که پشت ولی وامام خود را خالی نکنیم وهمیشه سرباز امام زمان خود باشیم وبه حجاب وخواندن نماز اول وقت توصیه کردن شهیدگمنام: مزار شهید بزرگوار کجاست زینب فیروزآبادی: شهیددرسوریه-حلب به شهادت رسیدندودرنکاگارشهدای آبلوخاکسپاری شدند شهیدگمنام: چه توصیه ای به جوانان دارید زینب فیروزآبادی: حرفم با جوانان این است که در شهدای مدافع حرم تدبر کنند وببینن که همه جوان و دارای فرزندان کوچک یا فرزندانی که بعد از شهادت پدر بدنیا آمدن پس چه دیدن واین راه را انتخاب کردن در صورتی که همه چیز براشون محیا بود ما امنیت وآزادی را مدیون شهدا وخونی که در این راه دادن هستیم با احترام به خانواده شهدا قدر دان آنان باشیم ازکودکی عاشق لباس سبزپاسداری بودوقتی که پدربه ماموریت می رفتندخیلی دوست داشت که همراه پدرم باشدچون پدرم خودشان پاسداربودندودوست داشت که جایگزین پدرشودوازهمان کودکی وقتی که پدربرای ماموریت به اروندمیرفتندبرادرم راباخودبردندوشهیدعلمدارلباس پاسداری به اندازه برادرم درست کردندوبرتن اوپوشیدندوازهمان کودکی دوست داشت که واردسپاه شود شهیدگمنام: بسیار ممنونم بزرگوار از پاسخگویی شما این سوال یکی از بزرگواران در مجمع است پرسیدند اگر امکان دارد همسر شهید فیروز ابادی را معرفی بفرمایید زینب فیروزآبادی: حاج خانم معصومه گلدوست از بانوان متدین که همراه برادر بود از هیچ زحمتی چشم پوشی نکردن برای رسیدن به هدف والای شهید عزیز شهیدگمنام: ، آنچه می خوانید دلنوشته ای است از معصومه گلدوست کوهساری، همسر شهید عبدالرحیم فیروزآبادی اولین شهید مدافع حرم شهرستان نکا، دلنوشتهای که به مناسبت چهلمین روز شهادت این شهید به تحریر درآمد. کلماتی که این روزها التیام بخش دل این همسر شهید است.    بسم رب الشهدا   تقدیم به همسر مهربانم ، عبدالرحیم عزیز سلام ، سلامی به بلندای آسمانی که روح بیقرارت را مأمن و مأوای خودساخت سلام همسر مهربانم و همدم و مونس تنهایی من همدم  زیباترین لحظههای زندگیم سلام، حالت چطور است؟ حتماً خوبی عزیز چهل روز از شهادتت و وصالت به معبود بیهمتا گذشت قریب به هفتاد روز از آخرین دیدار ما سپری گشت و من همچنان ناباورانه زندگی بدون تورا تجربه میکنم.  درآخرین دیداری که باهم داشتیم و آن لحظه غمانگیز خداحافظی، هیچ باورم نمیشد که این بار رفتنت بازگشتی را به همراه نخواهد داشت  و گریههای آرامت نشان از دل پرآشوبت را داشت. نجواهای عاشقانهات همراه با اشک چشمانت چه غمانگیز و غریبانه بود. آن شب تو، درتبوتاب پرکشیدن بودی و من درتمنای برگشت دوباره ازسفرتازهات، اما گویا هردو یک احساس مشترک داشتیم و آن اینکه فهمیده بودیم شاید این دیدار آخرمان باشد و من برای دوباره دیدنت باید صبری به درازای قیامت آرزو کنم. عزیز بهتر از جانم! نمیدانم در لحظات آخر وداع چه چیزهایی را زمزمه میکردی چرا که آنقدر محو تماشای سیمای دلانگیز و نورانیت شدم که کلمات و جملات برایم گنگ و نامفهوم بود، انگار چشمهایم این راز را فهمیده بودند که باید سیر نگاهت کنند، چراکه دگربار چشمان غمدیده و اشکبارم باید پیکر بیجان و زخمخورده از بغض و کینه دشمنان اهل بیت(ع) را به نظاره بنشینند.  رحیم عزیزم! اولین حرف و خواستهات در اولین روز آشنایی ما به هنگام خواستگاری، یادت هست که گفته بودی من آروزی شهادت دارم باید به آرزویم برسم اما من این حرفها را به حساب آرزوهای یک بچه مسلمان متدین گذاشتم و هیچگاه فکر نمیکردم آین آرزویت به این زودی رنگ واقعیت بگیرد و هدف نهایی زندگیت باشد. دراین ایام نبودنت، هرگاه خاطرات با تو بودن را در ذهن خستهام مرور میکنم، در مییابم که روح بلندت نمیتوانست در این دنیای فانی آراموقرار گیرد و مشتاقانه در انتظار اوج گرفتن و پرکشیدن بود و تنها نوشیدن شهد شهادت در راه خدا و لقای پروردگار میتوانست روح تشنه تو را سیراب سازد.  چه زود گذشت زندگی مشترک ما و چه زود پایان یافت کنارهم بودنمان. درابتدای زندگی مشترک  عهد و پیمانی را درکنار بیتاللهالحرام باهم بستیم و لبیک گویان درکنار مقام حضرت ابراهیم(ع) به استقبال یک زندگی جدید رفتیم اما در مراجعت از این سفر معنوی با وجودی که سه روز اززندگی مشترک ما میگذشت براساس رسالت و تعهدی که داشتی داوطلبانه عازم مأموریت و سفر گشتی.   در مدت چهار سال از زندگی مشترک ما، مأموریت پشت مأموریت و خداحافظی و بدرقه از پی هم و من هربار چشم براه و چشم انتظار دیدن دوبارهات، اما خداحافظی برای سفر به سوریه برای دفاع ازحرم اهل بیت(ع)  حکایت دیگری بود. دیگر من و فاطمه و حنانه به رفتن و برگشتنهای تو عادت کرده بودیم اما گویا تو خودت از این بازی تکراری خسته شده بودی و از خدا طلب سفر بیبازگشت را کردی تا جسم خاکی و تن خسته از مأموریتهای متوالی در بهشت رضوان آرام و قرار گیرد.  عزیز بهتر از جانم، رحیم مهربانم حال و هوای تو در محرم امسال، عجیب چشمنواز و معنادار بود. حضور تو در هیئت عزاداری به رسم همه ساله ولی متفاوت ازسالهای دیگر بود و این را از شور و هیجان وصفناشدنیات میتوانستیم درک کنیم. آیا میدانستی که ارباب بیکفن دشت کربلا تو را به ضیافت احسانش دعوت کرده و لیاقت پاسداری از حرم خواهرش زینب کبری(س) را به توعطا کرده؟ و تو چه خوب قدرشناس لطف و احسان حضرت سید الشهدا بودی و چه سرباز دلاوری برای حرم بیبی جان زینب(س).  یادت هست رحیم جان هربار به سفر و یا مأموریت میرفتی خودت به تنهایی بار و بنه سفر را میبستی و ساک مسافرتیات را آماده میکردی، اما در سفر آخر انگار از عاقبت کار خبر داشتی و آماده نمودن وسایل سفر را به من محول کردی و من بیخبر از همه جا نمیدانستم باید بعد از مدتی کوتاه وسایل سفرت را بعد شهادتت به عنوان سوغات تحویل بگیرم و عطر و بوی لباسهایت را التیام بخش غم فراقت کنم.  و اکنون از طیران روح بلندت چهل روز گذشت اما چه سخت گذشت این روزها برای من، گرچه همواره حضور معنوی تو را کنارم احساس میکنم و یاد و خاطرت را تا ابد در دل غمزدهام حفظ خواهم کرد اما با دو گل نوشگفته زندگیمان، فاطمه و حنانه چه کنم و چه بگویم، با بهانهگیریهای آنان برای تو چکار کنم؟  میدانم آنها هنوز درک درستی ازشهادت و مقام والای آن ندارند اما با زبان خودشان به آنها فهماندم که پدرشان مهمان خداست و برای دیدنش باید پدر گونه زیست. همیشه میپنداشتم من و دو دختر خردسالم بیش از هرکس دیگر رحیم را دوست میداریم و چشم به را هش هستیم اما خداوند متعال بیشترش دوست میداشت و او را طالب وصل خود میدانست.   تحمل روزهای بی تو سخت است. اما هنگامیکه به هدف و آرمانت میاندیشم، تنهایی خودم را فراموش میکنم چراکه تو در همان راهی که آرزویش را داشتی، گام نهادی خوشا به حال تو  ای همدم  سفر کردهام. خداوند را سپاس میگویم که در این رهگذر عمر، هرچند کوتاه،  همسفرت بودم، من در لحظه لحظه این ایام  به بودن در کنار تو افتخار میکردم و هنوز هم میبالم. چیزی تغییر نکرده، تنها بین من و جسم خاکی تو فاصله افتاده همین. پس تو هم کمکم کن تا صبور و مقاوم باشم. مثل همیشه که حتی فکر کردن به تو وجودم را پر از آرامش و اطمینان خاطر میکرد.  از تو میخواهم مثل همان زمانی که بودی مرا در پناهت قرار دهی و تکیهگاهم باشی و درتربیت فرزندانمان کمکم کنی تا به آن چیزی برسند که همیشه آرزوی آنرا برایشان داشتی.  عزیزم بغض شبانهام را فرو میخورم و چشم انتظارم که شاید شبی ازشبها به خوابم بیایی و غم درونم را بانگاه جذاب و لبان پر از خندهات التیام ببخشی  رحیم جان، الان که این جملات را مینویسم بغضم شکست و اشک از چشمانم جاری شده، دیگر توان نوشتن ندارم ولی راضی هستم به تصمیمی که تو گرفتی و اینکه بین خدا و خانوادهات، همنشینی با خداوند سبحان را انتخاب کردی و هماکنون در جوار رحمت حق تعالی نظارهگر رفتار و افعال ما هستی. به شهادتت افتخار میکنم و نوشیدن شهد شیرین شهادت گوارای وجودت، به تو تبریک عرض میکنم به جهت این مقام شامخ تو .  به امید شفاعتت رحیم جان فراموشمان نکنی عزیزم   معصومه گلدوست کوهساری بیست وششم دیماه هزاروسیصد ونودچهار بسیار ممنونم از شما که دلهایمان را مهمان شهید بزرگوار کردید


علمدار محمدی: بسم رب الشهداء والصدیقین در خدمت همسر گرامی شهید مشتاقی هستیم عارفه سعادت: سلام وعرض ادب حضورکلیه اعضای محترم گروه خیلی ممنونم که منو به گروهتون دعوت کردید تا در خدمت شما بزرگواران باشم. علمدار محمدی: سلام علیکم باعث افتخار و خوش وقتیه که در خدمت شما هستیم خدا رو شکر که این توفیق

 نصیب ما شد با سوالاتی پیرامون زندگی شهید عزیز در خدمتتون هستیم. ♦️لطفا خودتان را معرفی بفرمایید بزرگوارچه نسبتی با شهید دارید؟ عارفه سعادت: بفرمایید درخدمت همه ی بزرگواران هستم . خانم عارفه سعادت هستم همسر شهید مدافع حرم حسین مشتاقی علمدار محمدی: سلامت باشید ♦️ بیوگرافی کوتاهی از شهید بزرگوارربفرمایید عارفه سعادت: شهید مدافع حرم حسین مشتاقی متولد : شهرستان نکا تاریخ تولد : ۱۳۶۴/۲/۲ محل زندگی : شهر نکا(استان مازندران) وضعیت تأهل : متأهل تعدادفرزند : دوقلو ، یک دختر ویک پسر تحصیلات : لیسانس تربیت بدنی شغل : پاسدار محل خدمت : لشکر ۲۵ کربلای مازندران تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۲/۱۶ (مصادف با مبعث پیامبر)خانطومان سوریه علمدار محمدی: ♦️در کجا خدمت میکردند؟ عارفه سعادت: تکاور گردان صابرین لشکر ۲۵ کربلای مازندران بودند. علمدار محمدی: ♦️ نحوه آشنایی شما با شهید چجور بود؟؟ عارفه سعادت: خانواده ی حسین آقا با خانواده ی دخترعمه ی من(فرزند شهید علی اکبر ابراهیمی هستند و عروس سردار طوسی) رفت و آمد خانوادگی داشتند. منو دخترعمم یه روز برای خرید رفتیم بیرون و حسین آقا شون هم داشتند می رفتند خونه ی مادربزرگشون همدیگه رو دیدند و سلام و احوالپرسی کردند و رفتند. من همون شب وقتی خوابیدم خواب می بینم که تو سپاه شهرمون هستم و یکی یه لیستی میاره و اسم من تو اون لیست هست و به من میگه که دیگه از امروز اسم شما رفته تو لیست بیمه ی خانم های پاسدار. من نمی دونستم که حسین آقا پاسدار هستند و برام جای سوال بود که چرا این خواب رو دیدم بعد از یه هفته حاج خانم(مادرش

هید) با دخترعمم تماس می گیرند و از ایشون می خوان که از خانواده ی ما برای خواستگاری اجازه بگیرند. من چون یه دونه دختر خانواده بودم پدرم خیلی سخت گیری می کردند و همه ی خواستگار

ها به دلایل مختلفی از جانب پدر رد میشدند. ولی حسین اقا تنها خواستگاری بود که وقتی صحبت از ایشون در خانواده ی ما شد پدرم ندیده سکوت کرد و مخالفتی نکرد. علمدار محمدی: ممنون ازتون ♦️چند بار راهی سوریه شدند؟ عارفه سعادت: دوبار به سفر سوریه برای جهاد مشرف شدند که دفعه ی دوم به آرزوشون رسیدند و به درجه رفیع شهادت رسیدند علمدار محمدی: ♦️ آیا شما یا خانواده برای رفتن ایشون به سوریه مخالفت داشتید یا خیر؟ عارفه سعادت: دوقلوها وقتی یکساله شدند خرداد ۹۴ ماموریت های سنگین و پی در پی حسین آقا هم شروع شد بیشتر ماموریت و سرکار و رزمایش بودند. ماموریت شمالغرب می رفتند برای مقابله با گروهک تروریستی پژاک وقتی میومدند زمزمه بود که می خوام برم سوریه چیزی نمی گفتم ولی تو دلم آشوب میشد و مضطرب چون ماموریت سوریه بحثش فرق داشت. تا اینکه مهر ۹۴ اومد مرخصی. داشتم تو آشپزخونه غذا درست می کردم اومد دستهام رو گرفت با جدیت گفت خانم می خوام برم سوریه خواهش می کنم خودتو راضی کن من حتما می رم ولی دوست دارم با رضایت شما باشه من گفتم منو دوقلوها چی؟ با دلایلی که برام آوردند و از اونجا که خودم هم در یه خانواده مذهبی و ارزشی و اعتقادی بزرگ شدم نمی تونستم قبول کنم که دوباره واقعه عاشورا تکرار بشه و من شرمنده اهل بیت بشم. علمدار محمدی: ♦️در چه تاریخی و چه مکانی به شهادت رسیدن عارفه سعادت: ۱۶ اردیبهشت ۹۵ مصادف با مبعث پیامبر به همراه ۱۲ تن از نیروهای لشکر ۲۵ کربلا در خانطومان سوریه به شهادت رسیدند علمدار محمدی: ♦️آیا فکر میکردید روزی همسرتون شهید بشن؟؟ عارفه سعادت: من و حسین اقا خیلی زندگی شیرینی داشتیم. زندگی با کمیت ولی با کیفیت. من شدیدا به حسین آقا وابسته بودم و اصلا دوست نداشتم از جانب من ناراحت بشه وقتی ماموریت می رفت خیلی دلتنگ می شدم و اذیت میشدم مخصوصا ماموریت سوریه استرس های زیادی به همراه داشت. ولی هیچ وقت این ناراحتی ها رو جلوی ایشون بروز نمی دادم. بعد عروسیمون همش احساس میکردم که یه روز حسین آقا رو از دست میدم و همیشه این ترس همراه من بود به خاطر همین همیشه سر نمازها بین دعاهام این دعا رو در حق خودم می کردم که خدایا من نمی تونم به این فکر کنم که یه روز حسین آقا رو از دست می دم اگه یه روز می خوای مارو از هم جدا کنی فقط از طریق شهادت باشه خدایا من می تونم به شهادت قانع بشم وقتی از سفر اول سوریه برگشتند فقط از روحیه شهادت طلبانه صحبت می کردند میگفتند تنها ترس دشمن از ما همین روحیه شهادت طلبانه ی ماست اگر ما این روحیه شهادت طلبانه را نداشتیم تا حالا بساط شیعه تو این دنیا کنده شده بود. علمدار محمدی: ♦️چطور شد که به خواستگاری شهید معزز جواب مثبت دادید؟ درست فرمودن. ان شاءالله خداوند این روحیه رو از جوانان ما نگیره و عنایت همراهی با شهدا و زندگی شهدا گونه رو نصیب همه مون بکنه عارفه سعادت: ۱۲ بهمن 88 حسین آقا تشریف آوردند منزل ما ‌تا برای اولین بار با هم صحبت کنیم. حسین آقا خیلی خجالتی نبود اما در مراسم خواستگاری خیلی خجالت می‌کشید. صحبت هامون هم در حد ده دقیقه یا یه ربع بیشتر طول نکشید. تنها چیزی که ازم خواستند این بود که من یک زن محجبه و صبور می خوام. در آن جلسه در مورد سختیه کارشان گفتند. از من پرسید : صبور هستی؟ کارم طوری است که شاید یک سال خانه نباشم فقط دو روز باشم . من که دوست داشتم با یک طلبه یا یک پاسدار ازدواج کنم چون احساس میکردم افرادی از این قشر به خاطر اعتقادات دینی و ارزشی که دارند خیلی برای زن و خانوادشون ارزش قائل میشوند. در جواب گفتم : اصلا با کارتان مشکلی ندارم،و من هم در مقابل از شما می خوام که فردی باایمان باشید خوش خلق و مهربان و به خانوادم احترام بگذارید. بنابراین ۲۸بهمن 88 عقد کردیم و عید 91 سر خانه و زندگی خودمان رفتیم. و خداروشکر در این شش سالی که با هم زندگی کردیم خلاف قول و قراری که در جلسه خواستگاری گذاشتیم عمل نکردیم. فردا نهمین سالگرد این دیدار شیرینه. علمدار محمدی: و چه خوش سعادتی نصیب ما شده. تبریک میگم ♦️چی شد که همسرتون تصمیم گرفتن برن سوریه؟ دلایلشون چی بود؟؟ عارفه سعادت: متشکرم حسین آقا همیشه می گفتند من نمی تونم خودم رو راضی کنم بشینم تو خونه و به جهاد در سوریه نروم. تا دوباره واقعه عاشورا بخواد تکرار بشه. بعد همیشه می گفتند اگه بهانه های باعث بشه من نرم در سوریه بجنگم وقتی امام زمان هم ظهور کنه همین بهانه ها باعث میشه نمی تونم برم در رکاب امام بجنگم. میگفت خانم قطعا در سوریه میشه زمینه های ظهور آقا امام زمان(عج) را دید. حسین آقا و امثال اینها به خاطر حفظ نظام جمهوری اسلامی رفتند. برای حفظ و حریم اهل بیت خود حسین آقا در یک مصاحبه ای می‌گفت: حاضری خمپاره 60 در 10 متری تو بخورد؟ حاضری نیم ساعت در یک گودال زمین گیر شوی و اگر سرت را بلند کنی به رگبار بسته شوی؟ حاضری از زن و بچت دل بکنی پول ارزش دارد یا جان؟ حسین آقا همیشه میگفت دوست دارم فدایی سیدعلی ‌ای بشوم. علمدار محمدی: ♦️میگن زندگی با افراد نظامی سخته و طاقت فرسا. حالا که شما بعنوان همسرشهید به انتهای زندگی دنیایی با یک فرد نظامی رسیداید، برایمان از حال و هوای زندگی با پاسدار، دلتنگی خود و بچه ها و رنج های پس از شهادت بگویید آیا زندگی با پاسداران نظام را به دیگران توصیه میکنید؟ شده لحظه ای بشه که از انتخابتون پشیمون بسین و بگین کاش بله نمی دادم؟؟ عارفه سعادت: حاصل زندگی عاشقانه ما؛ دوقلوهای خوشگل نازنین زهرا خانم و آقا امیرمهدی هستنو حسین آقا خیلی بچه ها رو دوست داشت و زمانی که در منزل بودند پا به پای من برای رسیدگی به بچه ها ایستاد. من وقتی که خبر شهادت حسین آقا را شنیدم برای تربیت بچه‌ها خیلی ترسیدم #نگران_تربیت_فرزندانم_بودم اما یکی از دختر عمه‌هایم که فرزند شهید است می‌‌گفت : عارفه خانم نترس ؛ خودت حضور شهید را در خانه احساس می‌کنی. حسین آقا آرزو داشت پسرم شبیه خودش پاسدار و تکاور شود، من همان زمان گفتم بیا جوری تربیتش کنیم که بعدها که بزرگ شد نگوید نمی‌خواهم پاسدار شوم . حالا هم به حسین آقا قول می‌دهم که ان شاءالله امیرمهدی جانم سرباز امام زمان "علیه السلام" و مانند پدرش تکاوری شجاع شود. وقتی دیدار خصوصی خدمت رهبر عزیزمون رفتیم ازشون خواستم که در حق پسرم دعا کند که جا پای پدرش بگذارد. آقا گفتند با روحیه و بصیرتی که شما دارید حتما این اتفاق میفته. گفتند من به این روحیه شجاعت طلبانه شما همسر شهید غبطه می خورم با این که شاهد سختی ها در زندگیتون بودید باز دوست دارید پسرتون جا پای پدر بگذارد. و اصلا و هرگز از انتخابم پشیمون نیستم و اگر زمان به عقب برگردد دوباره انتخاب من زندگی با یک پاسدار و حسین آقا بود. و در پس همه ی سختی ها و دلتنگی ها چیزی جز زیبایی و شیرینی ندیدم. امیرمهدی جان خیلی اصرار داره شبیه بابای قهرمانش باشه علمدار محمدی: خدا حفظ کنه دردانه های شهید عزیز رو ♦️خبر شهادتشونو چه کسی بهتون داد؟ عارفه سعادت: آخرین تماس حسین آقا غروب سه شنبه ۱۴ اردیبهشت بود. اگه به تلفن دسترسی داشتند معمولا یک روز درمیان تماس می گرفتند. روز پنج شنبه و جمعه هر چه منتظر ماندم حسین آقا تماس نگرفت، دلم شور می‌زد، غروب جمعه بود و دلتنگی داشت خفه‌ام می‌کرد. من در یک گروه تلگرامی به نام مدافعان حرم» عضو بودم. از صبح می‌خواستم که از این گروه لفت بدهم اما دستم نمی‌رفت. غروب یک پیام آمد که ۱۳ نفر از سپاه مازندران در خان طومان به شهادت رسیدند، همان لحظه: به خودم گفتم حسین آقات به آرزوش رسید و شهید شد. ساعت 1:20 دقیقه شب بود که در همان گروه اسامی شهدا رو زدند که دیدم نوشته مشتاق». خونه ی پدرم بودم همه خواب بودند نمی خواستم کسی نصفه شبی اذیت بشه بغضم رو می خوردم و می رفتم تو حمومشون گریه می کردم که نکنه پدرو مادرم از گریه های من از خواب بیدار بشن بعد خودمو آروم میکردم می گفتم توکل بر خدا انشالله که اتفاقی نیفتاده تسبیح گرفتم رفتم بین امیرمهدی جان و نازنین زهرا جان نشستم و فقط ذکر می گفتم تا خودمو آروم کنم. تا صبح چشم روی هم نزاشتم صبح زود ساعت هفت بود تنهایی به سپاه نکا رفتم. با گریه محکم در دژبانی رو می کوبیدم وسربازی اومد در باز کرد و گفت خانم با کی کار داری شما کی هستین گفتم من خانم شهید مشتاقی هستم و دویدم سمت حیاط رفتم یه گوشه ای به دیواری تکیه دادم و دیگه نمی تونستم قدم بردارم. تا اینکه فرمانده سپاه اومد گفت:اینطوری فکر می کنید نیست هنوز خبر قطعی رو به ما ندادن شاید این آمار درست نباشه ولی من مطمئن بودم که حسینم شهید شد بعد از چند ساعت اعلام کردند که شهادت 13 نفر از شهدای کربلای خان طومان قطعی است. علمدار محمدی: ♦️اگه بخواین دریک کلام همسر شهیدتون رو وصف کنید چه چیزی می فرمایید. عارفه سعادت: همسر شهیدم گنج بزرگیست که در زندگیمون حضور داره و آرامبخش زندگیه ماست. علمدار محمدی: ♦️ از خصوصیات اخلاقی و ویژگی های بارز شهید و علایقشون بفرمایید؟ عارفه سعادت: نه اینکه من همسرش باشم بخوام ازش تعریف کنم بلکه همه ی همکارا و کسایی که با حسین آقا برخورد داشتند تا اسم حسین آقا رو می شنوند اولین عکس العملشون لبخنده چون خوشرویی و شوخ طبعی حسین آقا زبانزد همه بود. خیلی مهربون و شوخ طبع بود آدم برونگرایی بود تا جایی که از دستش برمی آمد برای حل مشکلات دیگران تلاش میکرد و منو و بچه ها رو خیلی دوست داشت تا جایی که حتی جلوی همه این محبتشو ابراز می کرد. همیشه شب ها قبل خواب زیارت عاشورا می خوند. علمدار محمدی: ♦️آیا شهید وصیت نامه ای دارند اگر بله لطفا کامل بگذارید عارفه سعادت: وصیت نامه کتبی نداشتند ولی وصیت های زبانی که به بنده داشتند رو مکتوب کردم #وصیت_لسانی_شهید #ازلسان_همسرمعزز #شهیدمدافع_حرم #حسین_مشتاقی #همسر عزیزم می دانم بعد از من نظم زندگی شمابهم می خورد و راه سختی را درپیش دارید ولی توکل کنید به خدا و باید به زندگیتان ادامه بدهید . #سفارش می کنم بعد از شهادتم صبور باشید و از شما می خواهم که روحیه خود را حفظ کنید ؛ و روحیه خود را از دست ندهید ؛ و با روحیه بالا و با انگیزه و امید زندگی کنید و یک زن با حجاب و مرتب باشید و مواظب خود باشید که دیگران نتوانند براحتی درمورد شما چادری ها اظهار نظر کنند وشمارا زیر سوال ببرند . #وسفارش می کنم دخترم نازنین زهرا جان حجابش را حفظ کند و خانمی چادری و باحیا تربیت کنید . #ودوست دارم بچه ها را طوری بزرگ و تربیت کنید که همه بهشون افتخار کنند و با افتخار از فرزند شهید بودنشان یاد کنند . #فرزندانم امیر مهدی و نازنین زهرا باید خیلی هوای همدیگر را داشته باشند و الگوی برادر و خواهر نمونه ای برای دیگران باشند . #پسرم امیرمهدی جان باید پاسدار بشود و مثل من باید پاسدار تکاور بشود این وصیت من است به شما پسرم باید شبیه من وارد میدان رزم و جهاد بشود . #وتاکید می کنم که صبور باشید و کاری نکنید که بعد از شهادت من دشمن از شیون و زاری شما شاد شود. علمدار محمدی: ♦️یه نصیحت برای جوانان بفرمایید. عارفه سعادت: همسرم عاشق رهبری بود و همیشه گوش به فرمان آقا. از همه می خوام پشتیبان ولایت فقیه باشند و از مسولین اینکه گوش به فرمان آقا باشند. همیشه در صحنه های انقلابی حضور داشته باشند تا بتونند رسالت شهدا رو حفظ کنند. خواهرهای خوبم به حرمت خون شهدا ودلتنگی فرزندان شهدا برای پدران شهیدشون حجاب تون رو رعایت کنید. خون‌های زیادی جاری شده تا حافظ حجاب و ناموس وطن باشن، و از شما هم حداقل انتظاری که میره اینه که حرمت آرمانهای شهدا رو نگه دارین ما دلتنگی های زیادی رو درفراق عزیزمون حس می کنیم تا شما به امنیت و آرامش برسید. علمدار محمدی: ممنونم. ان شاءالله شرمنده خون شهدا و خانواده معزز شهدا نباشیم شهیدگمنام: سلام علیکم بسیار ممنونم که دل هایمان را مهمان شهید بزرگوار کردید ان شاالله بتوانیم پیرو راه و سیره شان باشیم عارفه سعادت: بزرگوارید دشمنتون شرمنده علمدار محمدی: از حضورتون و اینکه باعث چنین توفیقی شدید ممنونیم امشب خاصه خادمین مجمع رو دعا کنید شهیدگمنام: اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


اخبار فرهنگی روابط عمومی مجمع جهانی خادمین شهدا:از چاپ جلد اول کتاب گنجینه اطلاعات شهدای جهان اسلام در اینده ای نزدیک خبرداد.، شاهد خبر: جلد اول کتاب اطلاعات و زندگینامه شهدای جهان اسلام ، با عنوان ؛ گنجینه اطلاعات شهدای جهان اسلام در ٤٥٠ صفحه ، به سه زبان ، عربی، انگلیسی و فارسی به همراه تصاویری از شهدا بزودی چاپ و روانه بازار می شود. ⏪به گزارش پایگاه خبری مجمع جهانی خادمین شهدا : مدیر این مجمع با تشریح این خبر گفت: کتاب گنجینه اطلاعات شهدای جهان اسلام ، در چند بخش (زندگی نامه شهدای انقلاب اسلامی ، دفاع مقدس ، مدافعان وطن و امنیت و همچنین مدافعان حرم را در بر می گیرد . محمدی همدانی در ادامه افزود :طی دوسال یعنی از شروع به کار این مجمع تا کنون ، زندگی نامه و اطلاعات بیش از ١٥٠ شهید توسط خادمین در قالب دو گروه تخصصی جمع اوری و ترجمه شده است. ایشان در پایان ضمن قدردانی از تلاش های خادمین این مجمع بیان داشت : همه خادمین فعال در بخش های گوناگون از جمله : بخش جمع اوری اطلاعات شهدا، بخش ترجمه، بخش فنی و رابط عمومی ، بدونه هیچ چشم داشتی شبانه روز در تلاشند تا نام و یاد شهدا را زنده نگه دارند .بنده از فرصت استفاده کرده و از تک تک این بزرگواران تشکر می کنم . ضمنا جای دارد از مدیر موسسه فرهنگی قرانی ابراهیم خلیل الله ع شهرستان تنگستان هم تشکر ویژه ای داشته باشم که حقیقتا در همه حال حامی و پشتیبان مجمع بوده و از هیچ تلاشی دریغ نکردند. ان شاالله با دعای خیر خانواده های معظم شهدا در پیشگاه این شهیدان گلگون کفن که همه داشته هایشان را برای صیانت از اسلام و قران در طبق اخلاص نهادند شرمنده نباشیم. التماس دعا لازم به ذکر است مجمع جهانی خادمین شهدا در راستای دستور اتش به اختیار فرماندهی معظم کل قوا تشکیل و به صورت کاملا مردمی و جهادی در حال فعالیت است.


انتقاد مدیر مجمع جهانی خادمین شهدا به دست اندرکاران و مسئولین گار شهدا. ⏪به گزارش پایگاه خبری مجمع جهانی خادمین شهدا، شاهد خبر : جلیل محمدی همدانی مدیر این مجمع به تعلل مدیران گار شهدای سراسر کشور ، مبنی بر نیتی مقام معظم رهبری ، در مورد یکسان سازی قبور مطهر شهدا انتقاد کرد. ❇محمدی همدانی :با توجه به تذکرات معظم له ، چرا با گذشت یک ماه و اندی از طرف مسئولین امر و متولیان در این بخش هیچ تلاشی برای انجام دستورات و رفع دغدغه ایشان دیده یا شنیده نمی شود؟ *مدیر این مجمع در ادامه افزود: درخواست ما از متولیان و مسئولین ذی ربط در سراسر کشور اقدامات لازم برای اجرای این امر مهم است. *ایشان در پایان از خادمین و محبان شهدای سراسر کشور درخواست پیگیری تا حصول نتیجه را خواستار شد.

ادامه مطلب


⏪اخبار فرهنگی 


به گزارش پایگاه خبری مجمع جهانی خادمین شهدا ، شاهدخبر :


نتیجه مسابقه نویسندگان شهدایی با نام خاکریزهای کاغذی ، توسط مدیریت مجمع اعلام گردید

بر این اساس ، برادر عزیز جناب اقای امیر محمد مجاوری ، از شهرستان لاهیجان ، استان گیلان به عنوان نفر برتر این مسابقه معنویی برگزیده شدند


همدانی مدیر مجمع جهانی خادمین شهدا : از عشق و علاقه نوجوانان و جوانان این مرزم بوم به ساحت مقدس شهدا صمیمانه تشکرکرده و افزود: نوجوان و جوانانی چون امیر محمد مجاوری ، جز کسانی هستند که به عنوان رهروان واقعی شهدا ، فرهنگ جهاد و شهادت را به نحو مطلوب با قلم و بیان به نسل های آینده منتقل خواهند کرد .

در واقع نقش سفیران ارزش های شهدا را دارا هستند

اینجانب از تلاش های برادر عزیزمان اقای امیر محمد عزیز تشکر و قدردانی می نمایم


✍بیانیه مجمع جهانی خادمین شهدا به مناسبت روز جهانی قدس الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا ۗ وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ (حج/۴۰) همان کسانی که به ناحق از خانه‌هایشان بیرون رانده شدند [آنها گناهی نداشتند] جز اینکه می‌گفتند پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضی از مردم را با بعض دیگر دفع نمی‌کرد صومعه‌ها و کلیساها و کنیسه‌ها و مساجدی که نام خدا در آنها بسیار برده می‌شود سخت ویران می‌شد و قطعاً خدا به کسی که [دین] او را یاری می‌کند یاری می‌دهد چرا که خدا سخت نیرومند شکست ناپذیر است. ابتکار بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) در نامگذاری آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به روز قدس، سرآغاز حرکت آزادیخواهانه و انسان دوستانه مردم مسلمان و روزه دار جهان شد تا هر ساله و در ماه مبارک رمضان، مردم آزادیخواه و ظلم ستیز در بسیاری از کشورهای جهان با برگزاری راهپیمایی از مردم مظلوم فلسطین و آرمان آزادسازی قدس شریف دفاع کنند سالیان سال است که ظلم و ستم وکودک کشی اسرائیل غاصب بر کسی پوشیده نمانده اما برخی از کشورهای عرب منطقه همنوا با کشورهای غربی جای مقابله با این رژیم جعلی در پی عادی سازی روابط و حفظ امنیت این کفار با دفاع از طرح ننگین معامله قرن» برآمدند و این اوج ذلت و کوته نظری رژیم های فاسد و ترسو منطقه را نشان می دهد اما ملت شریف ایران همواره سردمدار حمایت از مظلوم بوده و در مقابل ظالم ایستاده است مجمع جهانی خادمین شهدا با تاکید بر اینکه تنها نقطه قوت و عامل پیروزی مسلمانان فلسطینی خط مقاومت و تفکر ضد صهیونیستی است بیان می دارد ان شاالله به فضل الهی وبه برکت هوشمندی ،و بصیرت ملت غیورایران راهپیمایی سراسری روز قدس در جای جای میهن اسلامی در لبیک به ندای مقام معظم رهبری صحنه حمایت ایرانیان از فلسطین مظلوم و بیزاری از رژیم کودک کش صهیونیستی و جبهه حامی آن ها خواهد بود همه می آییم✊✊ مدیریت مجمع جهانی خادمین شهدا،محمدی همدانی

بیانیه مجمع جهانی خادمین شهدا ، نسبت به ضرب و شتم بانوی مجاهده آمر به معروف در خمام استان گیلان ، توسط عده ای هنجارشکن . بسم الله الرحمن الرحیم هوالقهار امر به معروف و نهی از منکر ، هر دو از ارکان و اهم فرایض اسلام و شعبه ای از جهاد است.چنانچه در روایات کثیره تصریح گردیده و امر اکید بر ان و تهدید شدید بر ترکش در ایات و روایات بسیار رسیده است. حضرت امام رضا علیه السلام می فرماید:باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و اگر نکنید بدهاتان بر شما مسلط می شوند ، پس هر چه خوبانتان دعا کنند مستجاب نمی شود.( وسائل الشیعه ١٦/١١٨/ح٤) و نیز حضرت باقر علیه السلام می فرماید : خداوند به شعیب پیامبر (ع)وحی فرمود که یک صد هزار نفر از قوم تو را هلاک خواهم کرد؛ چهل هزار نفر از اشرار و شصت هزار نفر از خوبان! حضرت شعیب گفت پروردگارا! اشرار سزاوار عذابند اما نیکان چرا ؟ فرمود : چون با اهل معصیت سازش کردند و برای غضب من بر انها غضب نکردند و انها را نهی ننمودند( همان منبع ١٤٦/ح١) با توجه به روایات فوق ، انچه برای ما مشخص می شود ، این است که آمر به معروف و ناهی از منکر ، مثال یک رزمنده ، در میدان جنگ ،نه تنها از احکام الهی دفاع می کند، بلکه با ایثار و شجاعت سعی دارد مردم جامعه را از غضب الهی نجات دهد .پس بهترین لقب برای چنین شخصی همان ، مجاهد فی سبیل الله است . بانوی ، مومنه و مجاهده ای که اخیرا ، به دلیل اجرای فرمان اللهی مورد حمله تعدادی انسان نمای ، بی صفت و بی غیرت ، در شهر خمام گیلان ، در انظار عمومی و جلو دیدگان فرزند خردسالش قرار گرفت ،نمونه بارز یک زن مسلمان است .ملل جهانی ، بایستی این زن مومنه را به عنوان زن مسلمان ایرانی معرفی کنند . نه افرادی که در منجلاب کفر و نفاق ومزدوری غرق شده و بر احکام الهی خنجر می کشند. با همه شجاعت و دلیری که در شاگرد مکتب حضرت زهرا (س) دیده می شود ، مظلومیت و تنهایی فوران می کند ، به طوری که انسان آرزو می کند با دیدن این صحنه دردناک ، دق مرگ شود. صحنه ای که در تاریخ شیعه بارها تکرار شده و چندان غریب نیست . از سیلی و لگد و به زمین افتادن روایات دلخراشی در تاریخ تشیع ثبت شده است . و اما ، ظاهرا برخی مغرضان و معاندان ، نظام ، از رفعت اسلامی سو استفاده کرده یا با تکیه به برخی جریان های منفور بر این باورند که ، می توانند ، همانند عصر رضاخانی حجاب و عفاف را به چالش کشیده و دست به هر کاری بزنند.غافل از اینکه ، تیغ قانون نظام اسلامی بسیار بران ، و مشت امت حزب الله اهنین است. بدین وسیله ، ما خادمین شهدا و جهادگران فرهنگی ، ضمن محکومیت این حرکت بی شرمانه و ناجوانمردانه ،به همه عوامل داخلی که در صدد هنجار شکنی و قبح شکنی هستند هشدار می دهیم که از شیطنت و شرارت دست کشیده و به قانون کشور و نظام اسلامی احترام بگذارند .که صبر امت حزب الله حد و حدودی دارد ! و همچنین از نهادهای مسئول ، از جمله ، قوه قضاییه ، ستاد امر به معروف و نهی از منکر و سایر عوامل اجرایی مصرانه درخواست داریم ، در اسرع وقت به موضوع ذکر شده رسیدگی و عوامل دخیل در این ماجرا را به اشد مجازات برسانند .تا درس عبرتی باشد برای قانون شکنان ،و حامیانشان . امید است مسئولین امر با برخورد انقلابی ، قلب های ازرده از این رفتار قبیح را التیام بخشند. والعاقبت للمتقین مدیرمجمع جهانی خادمین شهدا محمدی همدانی

بسم رب الشهدا والصدیقین ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون» درود وسلام بر ارواح طیبه شهدا،امام شهدا ویادگار خلف ایشان امام ای مدظله العالی، درود بر اراده بلند وبصیرت والای شهیدان ،که پای از فرش خاکیان گسستند وبال به افلاک گشودند با ادای احترام به شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی پیشتازان احیای فرهنگ جهاد وشهادت که با رفتار وگفتاروحتی نوشتار خود در قالب وصیت نامه های خواندنی منبعث از آرمانهای اهل بیت رسول الله (ص) به ویژه سرور وسالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع)گاری معطر از عطر شهادت در جامعه اسلامی به یادگار گذاشتند. درود و سلام بر رهروان و محبان شهدا ، که با اعمال و رفتار خویش نشان دادند ، وارثانی به حق برای ارزش ها و آرمان های والای شهیدان خواهند بود. بار دیگر خبری قلب آزادگان را فشرد ، خبری از جنس عروج بر افلاک . خبری که نشان می دهد باب شهادت بسته نخواهد شد و سربازانی چون سجاد افراسیابی و حسن کریمی ، عاشقانه سوار بر بال ملائک به درجه عظمای شهادت نائل گشته و عندربهم یرزقون شدند. در میان زیبایی عروج ، و غم فراق ، خبری منتشر شد تا تسلی بخش دل های غم گرفته شود ، که اگر فرزندان دلیر سید خراسانی ، جان در طبق اخلاص می نهند برای امنیت و ارامش سرزمین اسلامی ، هستند مجاهدان خاموشی که به احترام و عظمت ایشان ، سر تعظیم فرود آورند و بگویند . قدردان جانفشانی شهدا هستیم. همزمان با شهادت مظلومانه شهید سجاد افراسیابی ، رئیس اداره ورزش و جوانان ، اندیمشک براد ارجمند جناب آقای کیومرث آریان متین ، در یک اقدام قابل تحسین افتتاح پارک ورزشی را به احترام این شهید والامقام به تعویق انداخت . بدین جهت اینجانب از طرف خود و سایر همکاران ، خانواده های معظم شهدا و خادمین شهدای عزیز ، در مجمع جهانی خادمین شهدا ، از اقدام شایسته ، آن ریاست محترم تقدیر و تشکر می نماییم. مدیر مجمع جهانی خادمین شهدا جلیل محمدی همدانی

 
حذف واژه شهید،
شرم اورترین کمپین خناسان.
 
با  توجه به حذف سلسله وار واژه مقدس شهید  در شهرهای مختلف کشور، به یقین می رسیم  که یک برنامه کاملا مهندسی  در اتاق فکر جریان نفاق  طراحی ، و در حال اجرا می باشد.
تحلیل این موضوع کار سختی نیست ، فقط کافی است به شخصیت مدیرانی که در این کار ظالمانه دخیل هستند نگاهی داشته باشیم .
تقریبا اکثر این افراد از کمبود شخصیتی در رنج و سعی کرده  خود را به هر قیمتی در زمره مدیران قرار دهند . این روحیه انسان را به سمت خود فروشی کشانده و باعث می شود با کسانی معامله کنند که اعتقادی به ارزش های اسلامی و حتی انسانی نداشته و سالیان طولانی در صدد عقده گشایی  از دانش اموختگان مکتب عاشورا هستند.
حال این زمینه فراهم شده تا جماعتی به ارزوی های خویش  برسند .برخی صندلی های قدرت را تسخیر و برخی به ثروت های حرام  دست یافتند . اما کسب این دو به قیمت خیانت به مردم و کشور و شهدا  تمام خواهد شد .
 
تاریخ را ورق بزنید. !!
در حادثه غم بار کربلا چند گروه مقابل امام معصوم صف ارایی کردند
١_ گروهی که از پدر بزرگوار امام شهیدمان ، اقا امیر المومنین علی (ع) کینه بر دل داشتند . این افراد برای انتقام امده و زمانی که علی اکبر امام حسین( ع )وارد میدان شد ، لعینی گفت به چهره این جوان بنگرید ! ایا اربا اربا کردن پیکر او که شبیه ترین به ال الله است از کینه های شما کم نمی کند؟
٢_ گروه دوم دنیا طلبانی که در منجلاب شیرینی های دنیایی دست و پا می زدند .این درندگان  برای احکام حکومتی پای در میدان جنگ نهاده یا برای دریافت زر و زیور دنیایی شمشیر ساخته بودند .
٣_ و گروهی نیز که جز احمق نام دیگری بر انان نمی توان یافت حماقتشان انقدر اشکار بود که امده بودند از خلیفه غاصب و کذاب حمایت کنند ، خلیفه ای که اشکارا گناه می کرد و به حدود اللهی دهن کجی می نمود.
این انسان نماها با ان خوی وحشیگری ، امام معصوم را خارجی و مرتد  و  متوهمانه به خود القاء می کردند که برای رضای خدا شمشیر کشیده اند غافل از اینکه خون خدا را بر زمین می ریزند.
جرم این گروه از سایرین بیشتر نباشد کمتر نیست ،زیرا با جهل خود به ظالمین قدرت بخشیده تا حق را ناحق کنند و امام عادلی چون حسین  ابن علی ( ع) که تمام تلاشش رستگاری انسان ها بود را انگونه ناجوانمردانه به مسلخ کشاندند.
مگر یزید چه می کرد و چه می گفت که امام شهیدمان بر علیه او قیام کرد؟ مگر نه اینکه امام حسین ع برای اقامه امر به معروف و نهی از منکر جان خویش و یارانش را فدای دین خدا کرد ؟
یزید همانی را گفت که امروز برخی بر زبان می اورند! ازادی !!
ازادی به سبک شیاطین ! یعنی بگذارید مردم  در گناه غرق شوند تا اشک صاحب اصلی جهان سرازیر گردد! 
ربا ، رشوه و چپاول بیت المال را ترویج دهید تا لشگری برای جنگ با خدا فراهم سازید! 
دنیا را برای دنیا پرستان چنان شیرین کنید که برای کسب قدرت و ثروت سخیف ترین حرکات از انان سر زند! با این شیرینی ها چنان قلب هایشان را قصی کنید که همانند سنگی سخت و  خشن با هیچ ناله و اهی تکان نخورد. 
مبادا فکر کنید این جریان به اصطلاح روشن فکر صدای مظلومیت را نمی شنود ، می شنوند، اما سختی و سفتی قلبشان اجازه نمی دهد به حال روز مظلومین نظر کنند.
دشمنی این جماعت با شهدا این است که می دانند تنها فرهنگی که می تواند در مقابل انان قد علم کرده و روزشان را همانند شب تیره و تار کند  همین فرهنگ عاشورایی جهاد و شهادت است . این فرهنگ در هر برهه ای که نیاز باشد  به پاکترین بندگان خدا تکلیف می کند  که جان خود را تقدیم ازادگی نمایند.
این فرهنگ ناب جهاد و شهادت است که لرزه بر اندام دشمنان انداخته و خواب و خوراک بر انان حرام ساخته است . لذا به هر قیمتی می خواهند این سلاح اعتقادی را از مسلمین گرفته و جامعه اسلامی را خلع سلاح کنند!!
اما چه احمقند این افراد که نمی دانند راه و رسم شهادت گم شدنی نیست و فرا می رسد روزی که مختاران زمانه  لگد بر صورت سیاهشان بکوبند.
 
 
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
 
✍محمدی همدانی
 
 
http://hamadani52.blog.ir/1398/07/19

    

بسم الله الرحمن الرحیم هوالقهار

امر به معروف و نهی از منکر ، هر دو از ارکان و اهم فرایض اسلام و شعبه ای از جهاد است.چنانچه در روایات کثیره تصریح گردیده و امر اکید بر آن و تهدید شدید بر ترکش در ایات و روایات بسیار رسیده است.

ادامه مطلب


   

 

 

بسم رب الشهدا والصدیقین ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون» درودوسلام بر  ارواح طیبه شهدا،امام شهدا ویادگار خلف ایشان امام ای مدظله العالی، درود بر اراده بلند وبصیرت والای شهیدان ،که پای از فرش خاکیان گسستند وبال به افلاک گشودند

ادامه مطلب


✍بیانیه مجمع جهانی خادمین شهدا به مناسبت روز جهانی قدس الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا ۗ وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ (حج/۴۰) همان کسانی که به ناحق از خانه‌هایشان بیرون رانده

ادامه مطلب


انتقاد مدیر مجمع جهانی خادمین شهدا به دست اندرکاران و مسئولین گار شهدا. ⏪به گزارش پایگاه خبری مجمع جهانی خادمین شهدا، شاهد خبر : جلیل محمدی همدانی مدیر این مجمع به تعلل مدیران گار شهدای سراسر کشور ، مبنی بر نیتی مقام معظم رهبری ، در مورد یکسان سازی قبور مطهر شهدا.

ادامه مطلب


 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ .
 
پاسداران گمنام آقا امام عصر (عج) ، بار دیگر کام ملت شریف ایران اسلامی را شیرین نموده و سیستم های اطلاعاتی مدرن کشورهای مدعی را به باد سخره گرفتند.
عملیات ویژه سربازان گمنام آقا امام زمان (عج) در سازمان اطلاعات سپاه پاسداران ، چنان دقیق و سهمگین بود که تمامی شبکه های اطلاعاتی و رسانه ای معاند در شوک فرو رفته اند.
روح الله زم ، با اینکه در حد و اندازه ای نیست که بخواهیم او را دشمن قدار به حساب آوریم ، اما این حرکت انقلابی فرزندان حیدر کرار هشداری است به کسانی که متوهمانه در سایه امنیتی فرسوده ترین سیستم ها پناه گرفته و زبان به هتاکی و بی ادبی می گشایند.
سپاه پاسداران ، نشان داد که می تواند هر عنصر خائنی را در هر جایی از کره زمین تحت هر شرایط حمایتی ، به سرعت رصد و در تور اطلاعاتی خود گرفتار نماید.
چه زیبا گفت فرمانده مجاهدان یمنی، زمانی که همه تجهیزات و تشکیلات با توست و شکست می خوری بدان که خداوند قادر و توانا در مقابل توست.
ایمان به خدا سلاحی است که نیروهای مومن و مخلص به آن مسلح بوده تا با تکیه بر آن تمام نقشه های دشمنان را نقش بر آب کنند .
اگر می بینیم پاسداران حافظ ارزشهای اسلامی ، در همه زمینه ها چون خورشید می درخشند ، صرفا وجود تجهیزات و علوم زمینی نیست بلکه در وهله نخست دعای خیر امام عصر(عج)، نایب بر حق ایشان ، خانواده های معظم شهدا و مردم قدرشناس ایران اسلامی و آزادی خواهان جهان است.
بدین جهت از طرف خود ، خادمین و خانواده های معزز شهدا این پیروزی بزرگ را خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی ، و آحاد ملت عزیز ایران تبریک عرض نموده و از تلاش های شبانه روزی فرزندان امام ای حفظ الله در سپاه پاسداران تشکر و قدر دانی می نماییم.
 
دعای خیر ملت بزرگ ایران ، به ویژه خانواده های معظم شهدا بدرقه راهتان باد.
 
 مدیر کانون رهپویان شهدای جهان اسلام
(مجمع جهانی خادمین شهدا )
 
✍محمدی همدانی 

 
انتقاد مدیر مجمع جهانی خادمین شهدا از مسئولان بنیاد شهید شهرستان الیگودرز استان لرستان نسبت به تعلل در بازسازی قبور مطهر شهدا
شاهد خبر :به گزارش پایگاه خبری این مجمع ،محمدی همدانی ضمن انتقاد از عملکرد ضعیف مسئولان و بی توجهی انان به مقام شامخ شهدا ، و عذرخواهی از خانواده های معظم و مکرم شهدا ،توضیحاتی نیز  از پیگیری های صورت گرفته ارائه کردند.
 
 
بسم رب الشهدا.
 
با توجه به توصیه ها و تاکیدات رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد زنده نگه داشتن یاد و نام شهدا و همچنین واکنش معظم له به یکسان سازی قبور مطهر این عزیزان ،همچنان شاهد هستیم که برخی مسئولین دست اندرکار در این حوزه نه تنها به دستورات مقام معظم رهبری عمل نمی کنند بلکه با برخی اعمال نامناسب به فرهنگ جهاد و شهادت سهوا یا عمدا اسیب می رسانند.
خانواده های معظم شهدا به عنوان برجستگان امت اسلامی از بی مهری برخی مسئولین ازرده خاطر شده و لب به شکوایه می گشایند.خانواده هایی که ثابت کرده اند در راه دفاع از اسلام و مردم ازاده ایران اسلامی بهترین و عزیزترین داشته خود را تقدیم نموده و  دنیا برایشان هیچ ارزشی مادی ندارد و تمام دغدغه انان در حال حاضر ادامه راه شهدا و تقویت روحیه ایثار و شهادت است.
بدین منظور به اطلاع این عزیزان و مردم سرافراز و انقلابی  می رسانیم چندین بار از شهرستان الیگودز خانواده های معزز شهدا طی تماسی  اظهار داشتند که مدت طولانی است که بنیاد شهید این شهر قبور مطهر شهدا را جهت بازسازی تخریب کرده و بعد گذشت چند ماه اقدامی برای تکمیل ننموده است .
بر این اساس حقیر  دوماه پیش با  مدیر کل بنیاد شهید این شهرستان تماس گرفته و مشکلات را توضیح دادم و ایشان قول دادند طی یک هفته موضوع را حل نمایند . اما متاسفانه هیچ اقدامی در این باره صورت نپذیرفته است .
در بخش دیگر خانواده معظم شهیدی با ابراز تاسف به نماینده مجمع اظهار فرمودند که شهدای این شهر به حدی مظلوم واقع شده اند ،که این مکان مقدس تبدیل به مکانی برای استعمال مواد مخدر از طرف یک قشر بیمار شده و خانواده ها مجبورند در طول هفته بارها به پاکسازی وسایل بجا مانده بپردازند .
 
ضمن عذر خواهی از همه خانواده های معظم شهدا از قصور و کوتاهی ما به عنوان خادم الشهید ،از مدیران این بنیاد تقاضا مندم  چنانچه توان تکمیل این فضای معنویی را در خور شان شهیدان غرق به خون  را ندارد با صراحت اعلان نمایند تا از طریق تشکیل گروه های جهادی به غربت این عزیزان پایان دهیم .زیرا با چنین روشی نمی توان این فرهنگ ناب عاشورایی را به طور مطلوب به نسل اینده منتقل کرد.و در مقابل خون پاکشان شرمنده خواهیم بود.
باید توجه داشت  تضعیف این فرهنگ می تواند اقتدار و ارامش جامعه اسلآمی را با مشکل مواجه کند.
و اینکه همه ما در قبال شهدا مسئول بوده و بنیاد شهید مسئولیتی دو چندان دارد.
 
منتظر پاسخ منطقی از طرف  مسئولان ذی ربط  هستیم .
 
والعاقبت للمتقین.

گزارش شاهد خبر :

پیام تسلیت مدیر و اعضای مجمع جهانی خادمین شهدا بمناسبت شهادت سردار شهید قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس

 

 

بسم رب الشهدا و الصدیقین.

 

شهادت عارفانه و عاشقانه سردار سرافراز سپاه اسلام حاج قاسم سلیمانی ،مجاهد خستگی ناپذیر جبهه مقاومت اسلامی ، شهید ابومهدی المهندس و جمله شهدای عزیز را محضر مبارک اقا امام عصر عج ،امام ای حفظ الله و احاد مسلمین در کشورهای اسلامی و نیروهای مقاومت اسلامی تسلیت و تبریک عرض می کنیم.

 

امرور وقتی خون پاک رزمندگان ایرانی ، عراقی و لبنانی در هم امیخته می شود ،بدین معناست که انقلاب اسلامی جهانی شکل گرفته و به برکت این خون های پاک ظلم و ستم از کره خاکی رخت بر می بندد و بیرق اسلام بر بلندای جهان به اهتزار در خواهد امد .

امریکا و سایر کشورهای متخاصم از قیام به حق سربازان جبهه مقاومت رنگ ارامش به خود نخواهند دید تا به زانوی ذلت در ایند.

انتقامی سخت به دست پرتوان رزمندگان اسلام در راه است.

 

جلیل اقا محمدی همدانی

مدیر مجمع جهانی خادمین شهدا

 

-------------------------

رسالة تعزیة المدیر العام و أعضاء جمعیة العالمی لخدام الشهداء بمناسبة شهادة اللواء شهید قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

نعزی و نهنئ الامام العصر و امان و الإمام ای حفظه الله و کافة المسلمین فی دول الإسلامیة و حشد المقاومة شهادة اللواء حرس الاسلام الرفیع المقام و الدرجة عند الله الحاج قاسم سلیمانی، مجاهد الذی لا یکل، للجبهة المقاومة الإسلامیة و شهید ابومهدی المهندس و عدة من الشهداء الاخرین.

 

الیوم عندما یختلط دماء الطاهر لدى الجنود الإیرانیة و العراقیة و اللبنانیه، أنها تشیر إلى أن الثورة الإسلامیة العالمیة قد تشکلت و ببرکة هذه الدماء سوف ینتهی الظلم من ساحة العالم و سوف یرفرف علم الإسلام على قمم العالم.

أمریکا و الدول الحلفاء لها لا یرون بعد الآن الراحة و النوم بواسطة جنود ثورة محور المقاومة حتى یذللونهم .

نحن جنود الثورة الإسلامیة منتقمون أشد الانتقام.

جلیل اقا محمدی همدان

مدیر عام جمعیة الخدام الشهداء

--------------

Message of Condolences from the Director and Members of the World Martyrs' Assembly on the Testimony of Martyr Qassim Suleimani and Martyr Abul Mahdi al-Mohandes .

 

Basm al-Shohada and al-Sadeqin.

 

Mystical and Love Testimony of the Honorable Commander of the Islamic Corps Haj Qassem Suleimani, the tireless mujahideen of the Islamic Resistance Front, martyr Abu Mahdi al-Mohandes and the dear martyrs of Mubarak Mr. Imam Khomeini, the patron saint of Imam Khomeini, and the Muslim Resistance And congratulations.

 

Today, when the pure blood of the Iranian, Iraqi and Lebanese warriors blend together, it means that the Islamic World Revolution is being formed and blessed with the pure blood of oppression on the earth, and the banner of Islam on the world's tallest will come.

The United States and other hostile nations will not see the color of the Resistance Front's troops rise up to their knees.

A hard retaliation is coming to the mighty hands of the warriors of Islam.

 

Jalil Aghamahmadi Hamadani

Director of the World Martyrs' Assembly.



پیام تسلیت مدیر و اعضای مجمع جهانی خادمین شهدا بمناسبت شهادت سردار شهید قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس

 
 
بسم رب الشهدا و الصدیقین.
 
شهادت عارفانه و عاشقانه سردار سرافراز سپاه اسلام حاج قاسم سلیمانی ،مجاهد خستگی ناپذیر جبهه مقاومت اسلامی ، شهید ابومهدی المهندس و جمله شهدای عزیز را محضر مبارک اقا امام عصر عج ،امام ای حفظ الله و آحاد مسلمین در کشورهای اسلامی و نیروهای مقاومت اسلامی تسلیت و تبریک عرض می کنیم.
 
امرور وقتی خون پاک رزمندگان ایرانی ، عراقی و لبنانی در هم می آمیزد ،بدین معناست که انقلاب اسلامی جهانی شکل گرفته و به برکت این خون های پاک ظلم و ستم از کره خاکی رخت بر می بندد و بیرق اسلام بر بلندای جهان به اهتزار در خواهد آمد .
امریکا و سایر کشورهای متخاصم از قیام به حق سربازان جبهه مقاومت رنگ آرامش به خود نخواهند دید تا به زانوی ذلت در آیند.
انتقامی سخت به دست پرتوان رزمندگان اسلام در راه است.
 
جلیل اقا محمدی همدانی
مدیر مجمع جهانی خادمین شهدا

 


بسم الله الرحمن الرحیم.

حمله به فرهنگ جهاد و شهادت همچنان با قوت پیش می رود . این درحالی است که امام ای مدظله العالی به عنوان ولی امر مسلمین بارها توصیه فرمودند که این فرهنگ حفظ و تقویت شود .تا بدانجا که فضیلت زنده نگه داشتن یاد و نام شهدا را با شهادت یکسان می دانند. این امر نشان می دهد که معظم له در این موضوع دغدغه زیادی دارند چون همین فرهنگ است که اسلام و قران را در مقابل دشمنان اسلام و بشریت محفوظ می دارد .پس با ترویج این فرهنگ عاشورایی باید نسل های اینده را با ویژگی های ان اشنا کنیم. هرچه تاکیدات مقام معظم رهبری بیشتر می شود هجوم دشمنان داخلی و خارجی نیز شدت می یابد از حذف سلسه وار نام شهدا و واژه شهید از کوچه و خیابانها تا کشف حجاب برخی مغرضان در گار شهدا این روز ها نوبت به فعالین حوزه مدلینگ می رسد. بنابه اخبار واصله گروهی از فعالین این حوزه فعالیت خود را به گار شهدا کشانده و با پوشش های غیر اسلامی قلب خانواده های معظم شهدا و خادمین این عزیزان را به درد می اورند .‌ از این قشر جاهل انتظاری بیش از این نمی رود اما انفعال یا به تعبیری سهل انگاری و بی توجهی مسئولین متولی در بنیاد شهید و ستاد امر به معروف و نهی از منکر جای بسی تاسف و تاثر دارد.‌ بدین منظور حقیر از طرف خود و سایر خادمین در کانون رهپویان شهدای جهان اسلام (مجمع جهانی خادمین شهدای جهان اسلام )از خانواده معزز و مکرم شهدای شهرستان خرم اباد بویژه خانواده محترم شهید نور خدا پوزش می طلبیم و اعلام می کنیم با تمام توان با اینگونه برنامه های ضد ارزشی به صورت قانونی مقابله خواهیم کرد . و همچنین از مدیر کل بنیاد شهید استان لرستان می خواهیم ضمن عذرخواهی از عموم مردم شهید پرور ایران اسلامی ،مقتدرانه با این افراد برخورد و نتیجه را به اطلاع عموم برسانند. عدم برخورد با چنین اقداماتی شیوع این قبیل اقدامات ضد فرهنگی و ارزشی خواهد بود که می تواند به اهداف شوم دشمنان در تضعیف فرهنگ جهاد و شهادت کمک شایانی کند. منتظر اقدام قانونی و اعلام نتیجه ان هستیم. جلیل اقامحمدی همدانی مدیر کانون رهپویان شهدای جهان اسلام (مجمع جهانی خادمین شهدا)


گزارش پایگاه خبری مجمع خادمین شهدای جهان اسلام:
گفتگو با همسربزرگوار شهید مدافع حرم مهدی حسینی.‌‌

 

 

*شهیدقدس:
بسم رب الشهدا و الصدیقین 
بسم رب الشهدا و الصدیقین 
ما شیعه حیدریم و سرافرازیم
دل به عشق آل فاطمه میبازیم
فرمانده لشکری ما عباس است
در ارتش او تا به ابد سربازیم
تا کور شود هر آنکه نتواند دید
ما به بارگاه اهلبیت می نازیم
از صحن رقیه تا حریم زینب
بین الحرمین دیگری میسازیم

امشب در خدمت همسرشهید مدافع حرم مهدی حسینی هستیم تا اگر لایق باشیم با گوشه هایی از زندگی بی کران شهید از زبان همسفرشان آشنا شویم

خواهرم ازتون ممنونیم که دعوتمون قبول کردید.
ولادت پنجمین اختر امامت هم به شما و هم به تمام اعضای گروه تبریک میگم.

.خواهرم لطفا خودتون معرفی کنید.

**همسر بزرگوار شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم خدمت شما و تمام اعضای محترم گروه.
من زهرا سلیمانی زاده همسر شهید مهدی حسینی هستم
*:
.لطفا بیوگرافی کوتاهی از شهید برایمان بگوئید.
متولد چه تاریخی بودند و در چه شهری متولد شدند
شهید چند خواهرو برادر داشتند

**:
شهید حسینی در تاریخ ۲۷ ۵ ۵۹ در تهران به دنیا اومدن فرزند اول خانواده بودن و دوبرادر و یک خواهر دارند .‌
ایشون سال ۷۹ وارد نیروی قدس سپاه پاسدارن شدن و تا سال ۹۵ در خدمت سپاه بودند .
ایشون لیسانس مدیریت داشتن 
رشته ورزشی شون جودو بود 
و مسلط به سه زبان عربی انگلیسی و اسپانیایی بودن.

*:
از فعالیت های فرهنگی و بسیجی دوران نوجوانی شهید اگر اطلاعی دارید بگوئید‌‌.

**:
ایشون از همان دوران نوجوانی و جوانی وارد بسیج شدن و با علاقه ی زیادی برای بچه ها اردو راه میانداختند و اونهارو جذب بسیج میکردن و تا زمانی که وقت داشتن بسیج محله ی خودمون میرفتن و در هر زمینه ای که کار داشتن کمک میکردن

*:
چگونه با یکدیگر آشنا شدید و
چگونه پیشنهاد ازدواجشان را باشما در میان گذاشتند.

**:
منو همسرم دخترخاله پسر خاله بودیم و ازدواج ما فراز و نشیب زیادی داشت و بهرحال خواست خدا بود که چند صباحی کنار هم زندگی کنیم
*:
آیا فرزندی هم داشتید.

**:
همسر در دوران نوجوانی به خودش قول داده بود که منو خوشبخت کنه چند سال بعد از ازدواج به من گفته بودن که این قول و به خودم دادم و الانم نمیدونم که موفق شدم با نه

دختری داریم که الان برای خودش خانمی شده نغمه خانم

*:
خدابراتون حفظ کنه ان شاءالله

 

***:به نقل از برادر شهید:
همسرش برایم تعریف می‌کرد. با همدیگر سوریه  بودند همسرش را برده بود به محل کارش بعد به خاطر گرمی هوا برای همسرش پنکه روشن کرده بود. خانمش گفته بود: مهدی چرا کولر را روشن نمی‌کنی؟» گفته بود: آخر نیروهای من کولر ندارند. فقط این اتاق کولر دارد اگر جلسه باشد و همه بچه‌ها باشند من کولر این اتاق را روشن می‌کنم وگرنه مثل بقیه بچه‌ها فقط از پنکه استفاده می‌کنم.»

**:
ممنونم بزرگوارید

*:
از چه سالی سفرهای خارج از کشورشان شروع شد؟؟؟
از چه سالی سفرهایشان به سوریه شروع شد.

**:
ایشون به خاطر کازشون مدام ماموریت میرفتن که اکثرا داخلی بود اولین بار که رفتن سوریه سال ۸۶ بود که سه ماه اونجا بودن

*:
چه ماموریتی در سوریه داشتند در سال ۸۶؟؟؟

**:
و از زمانی که جنگ سوریه شروع شد مدام اونجا بودن و کمتر ایران

رفته بودن سفارت و اونجا کار داشتن

در سال ۸۸ حدود یک ماه صدا سیما بودن و بعد از اومدن میرفتن مسجد الجلیل خیابان شهید نامجو و با بسیجی ها برای خاموش کردن فتنه به جاهای شلوغ میرفتن و با تخصصی که تو کارشون داشتن کمک میکردن سال ۸۸ خیلی سال سختی بود .

*:
از چه زمانی شما متوجه جنگ در سوریه شدید؟؟؟
عکس العمل تان به رفتن شهید به این مناطق جنگی چه بود؟؟؟

**:
سال ۹۱ ۹۲ یا شایدم زودتر  که جنگ داخلی سوریه شروع شده بود و هنوز جایی زیاد گفته نمیشد و منم زیاد اطلاعی نداشتم و ایشون میرفتن و میاومدن سال ۹۳ که متوجه جنگ شدم  مثل همه نگران بودم و میگفتم میشه نرید چون خیلی خطر ناکه ولی همیشه منو قانع میکردن و جوری حرف میزدن که من نمیتونستم حرفی بزنم و مانع بشم

*:
در مدتی که در سوریه بودند آیا سفری هم به سوریه داشتید؟؟؟
اگر بله؛یکی از خاطرات سوریه رفتنتان را تعریف کنید لطفا.

**:
چندین سفر به سوریه داشتم که هر لحظه اش برام پراز خاطرات تلخ و شیرینه لحظه هایی که برام شدن زندگی .
آقا مهدی تا سال ۹۴ کلا تو رفت و امد بودن دوماه سوریه و دوماه شایدم کمتر ایران ولی از سال ۹۴ تا لحظه ی شهادت کلا منطقه بودن و فقط یه چند روزی به ایران میاومدن .
خاطرات زیاده ایشون خیلی به بیت المال و بحث بین شیعه و سنی حساس بودن .
یادم میاد یه روز ما داشتیم از دمشق به سمت لاذقیه میرفتیم که گوشیشون زنگ خورد و شروع کردن صحبت کردن من مقداری از صحبت هاشون متوجه شدم وقتی صحبتشون تموم شد گفتم چی شده گفتن یکی از نیروهام بوده و ماشین میخواسته و گفتم نه امروز نمیشه گفتم چه اشکالی داره خوب میدادی گفتن خانم نمیشد چون این نیروم شیعه بودن دیروز یکی از نیروها که سنی بوده ازم ماشین خواسته ندادم بهش الان به این نیرو میدادم میگفت چون شیعه بوده شما ماشین دادی و این اختلاف ما افتاد می گفتن ما باید مراقب رفتارمون باشیم نباید اختلاف بین برادر ها بیافته که اگر اختلاف افتاد دشمن به خواسته ی قلبیش رسید

*:
آخرین دیدارتان چند روز قبل از شهادتشان بود؟؟؟
چه خاطره ای از آخرین دیدارتان دارید؟؟؟

**:
ما ۶روز قبل از شهادت به ایران اومدیم یعنی ۶ مهر ۹۵ و ایشون ۱۲ مهر ۹۵ شهید شدن .
اخرین دیدارمون فرودگاه دمشق بود و ایشون نسبت به خانواده ی شهدا حساس بودن و خیلی مراعات میکردن اوروز هم همینطور بود چون تو پرواز چند خانواده شهید بودن سمت من نمیاومدن و چند باری که نغمه صداشون زدن نغمه رو برد گوشه ای خلوت و گفت دخترم عزیزم میشه کلمه ی بابا رو به من نگی منو صدا نزنی بچه هارو نشون داد گفت دخترم این بجه هاباباشون رفته پیش خدا و شهید شدن اگه شما منو صدا بزنی و بگی بابا اونا دلشون میشکنه و دلشون میخواد باباشون باشه و نغمه از اون لحظه یه بارم نرفت سمت پدرشون

*:
در آخرین تماس تان چه توصیه ای به شما داشتند؟؟؟

شعری تقدیم به شهید مهدی حسینی
#با_زبان_محلی_شهید

 خـــور بمـو پسر پرواز هــکرده
دتــا دسه خــــــداسه واز هــکرده
▪️
خلـه سخته پسر شـو تا صـــواحی
خـلـه سخته پسر جــان تـه جـدایی
▪️
پیغـوم بمـــو حــــرم نا امـن بهییه
حـــــرم ور پـــر از دشمـن بهییه
▪️
پسر پیرن سپــاهـی تــن دکـــرده
وه بورده اونجه راسی جنگ هکرده
▪️
#ارسالی_از_همشهری_شهیدمهدی_حسینی

ترجمه شعر بالا

خبر آمد پسرم پرواز کرده
دوتا دستاشو برای خدا باز کرده

خیلی سخته پسرم شب تا صبح
خیلی سخته پسر جان جدا شدن از تو

خبر آمد حرم  نا امن شده
دور حرم پر از دشمن شده

پسر پیرهن سپاهی به تن کرد
او رفت اونجا جنگ کرد.

**:
شب قبل از شهادتشون با ما تماس گرفتن و صحبت کردیم و گفتن فردا کلی کار دارن اگر تماس نگرفتن نگران نشم .ایشون هر وقت و زمانی پیدا میکردن حرفهاشونو به من میزدن و وصیت میکردن اخرین پیامشونم ساعت ده و سی و سه دقیقه صبح بود که ندستن سلام صبح بخیر عزیزم .

*:
در چه شهری به شهادت رسیدند؟؟؟
اگر برایتان مقدور است از نحوه شهادتشان بگوئید لطفا.

ان شاءالله با سید و سالار شهیدان؛امام حسین(ع)محشور بشن

**:
ایشون نرسیده به دمشق و به صورت انتحاری به شهادت رسیدن .
اینم بگم خدمتتون سال ۹۴ به شدت مجروح شدن ولی شهید نه چون من هنوز ازشون دل نکنده بودم و راضی به شهادت و رفتنشون نبودم البته دعای شهادت براشون میکردم ولی اینکه به این زودی شهید بشن نه نمیتونستم  شب اخری یعنی ۶ مهر داخل حرم خانم زینب ازشون دل کندم و نمیدونم خانم چه نگاهی به دلم کرد که با ارامش گفتم خانم جان زینب جان این همسرم تمام دارایی و تمام ثروت منه هر چیزی که تو دنیا دارم تمام زندگیمو فدای شما میکنم و ببریدش راضیم ولی یه قول از شما میخوام میخوام وقتی شهید شد زود و سالم برگرده من تحمل مفقودی و گمنامی رو ندارم و خودت میدونی خانم جان و من تو این یک هفته هر لحظه منتظر خبر بودم

محل خدمتشون شهر حماء بود شهری که میگفتن اتش زیر خاکستر چون اکثر ادمهای اونجا خانواده مسلحین بودن
*:
شما چگونه از شهادتشان اطلاع پیدا کردید؟؟؟

**:
سوریه که بودیم با شهدای گرانقدری مثل شهید پورهنگ شهید نعمایی شهید پاشاپور که تازه پیکرشون اومده اشنا شدم روز اول محرم غروبش رفتبم هیات و هر وقت وقتم آزاد میشد انلاین میشدم که ببینم اقا مهدی پیام دادن یا نه خوب دیدم نه هیچ خبری نیست تا اینکه همسر شهید پورهنگ پیام دادن سلام زهرا خانم برای شوهرت چه اتفاقی افتاده خوب ما هم از جایی خبر نداشتم سریع گفتم چیزی شده مگه اتفاقی افتاده دیدن من بیخبرم گفتن نه چیزی نیست در صورتی که ظهر همسرم شهبد شدن و هما خبر داشتن و قرار بود فردا بیان و خبر شهادت و به ما بدن بعد از چتد دقیقه یکی از دوستانم تماس گرفتن و بعد از کلی حرف زدن گفتن که شهید شدن من شب دوم محرم داخل هیات یا زهرا خبر شهادت همسرم و شنیدم

*:
چگونه برای دخترتان شهادت پدرش را توضیح دادید؟؟؟

**:
اون شب هیات نغمه برای اولین بار بود که خوابش برد و وقتی بیدار شد از صحبت های دیگران متوجه شد ولی قبول نمیکرد و اصلا از من هم سوال نمیپرسید فقط یه روز از خواهر آقا مهدی سوال کرد بابا شهید شده و اونم براش توضیح داد حالش خیلی بد بود و خال و روز خودمم زیاد تعریفی نداشت ولی با این حال باید کاری میکردم چون داشت دق میکرد شروع کردم به صحبت کردن در مورد شهادت و مقام شهید و لطف خدا بود که قبول کرد و اروم شد

و لطف و عنایتی که خداوند به فرزندان شهدا داره بی مثاله و ان شاالله خداوند تمام فرزندان و در پناه خودش حفظ کنه

*:
خداخیرتون بده 
ان شاءالله خدا به هردوتون صبر بده
در معراج الشهدا به همسرتان چه گفتید.

**:
معراج که رفتم اول دو رکعت نماز شکر خوندم که پیکر همسر اومد معراج نشسته بودم و منتظر که صدام بزنن برم پیش همسرم لحظه های بدیه یکی از دوستانم اومد کنارم نشست و گفت زهرا جان میخوام یه چیزی نشونت بدم شما توقع اون مهدی رو نداشته باش و فیلم ماشین همسرم و اوردن نشون دادن وقتی فیلم و دیدم گفتم خانم زینب خانواده کرمن اونا خلف وعده نمیکنن ازشون قول گرفتم که سالم باشه پس صورتش جوری هست که ببینمش و باهاش حرف بزنم پاهام میلرزید و توان حرکت نداشتم ولی با این حال هر جور بود خودمو رسوندم به همسرم و شروع کردم باهاشون صحبت کردن .گفتم نهدی جان ببین چقدر ارومم همونطور که خواستی ببین صدامو نامحرم نشنیده همونطور که گفته بودی مهدی جان سلام منو به آقا برسون و منو یادت نره و قولی که داده بودی و یادت نره ازشون قول گرفتم که شفاعت منو بکنه و گفتم روز عاشورا همسر وهب با وهب چی گفته همونو میخوام گفتم منم روی قولم هستم و شما هم باش وفتی رفتم توی سالن خیلی حالم بد بود گفتم فقط یکی رو بیارید روضه ی خانم و بخونه الحمدالله مداح اومد و به روضه خوند و اروم شدم

اینجا منزل شهید پاشاپوره که لیست روزی ما منزل ایشون زندگی کردیم روحشون شاد

*:
شهید وصیت نامه دارند؟؟؟
اگر بله لطفا متن وصیت نامه شان را برایمان بفرستید.
**:
تمام وصیت شون زبانی بود که ماه رمضون سال ۹۵ به من گفتن و الحمدالله به تمام وصیتشون عمل کردم ولی دست نوشته ای دارن

 

۷

*:
اجرتون با عمه سادات خواهرم

.
بسم رب الشهدا
.
اطلاعیه؛همسر شهید مهدی حسینی
عمل به وصیت #شهدا یک فریضه واجب است
شهید مهدی حسینی در آخرین صحبت های خود با همسرش به او گفت:همسرم بعد از #شهادت من مسجد روستایمان را تعمیر کن.
به لطف خداوند به وصیت شهید آقامهدی حسینی عمل شدو مسجد روستا تعمیر شد
.
پایگاه اطلاع رسانی و حفظ و نشر آثار شهید مهدی حسینی
eitaa.com/mahdii_hoseini
http://sapp.ir/mahdii_hoseini
instagram.com/mahdii.huseini
facebook.com/mahdii.hoseini
twitter.com/mahdii_hoseini

*:
چه توصیه ای به نسل جوان و آینده ساز ایران دارید.

**:
ان شاالله همه پیرو ولایت فقیه باشیم و راه شهدا رو ادامه بدیم

*:
خواهرم در خواستی از طرف مجمع از شما داریم 
از شما میخواییم ی عکس که امضای شما وخانواده شهید روی اون باشه  به مجمع برای برگزاری نمایشگاه های کشوری به ما هدیه بدید.
یا زینب:
ان شاالله چشم


*:
خواهرم از شما کمال تشکر داریم که دعوتمون قبول  کردید و از شهیدتون برای ما گفتید 
به دعای شما خانواده های شهدا خیلی احتیاج داریم خواهرم؛التماس دعا 
ان شاءالله خدا شهیدتون رو خدا با آقا امام حسین محشور کنند و شفیع همه ما باشند. دعا کنید ادامه دهنده راه شهدا باشیم و ولایت فقیه روتنها نزاریم

از همه خادمین عزیز هم تشکر میکنیم که همراهیمون کردند
اجرتون با شهدا 
یاعلی مدد


《¤》﷽《¤》

 

جنگ تمام عیار. چندی پیش رهبر فرزانه انقلاب اسلامی امام ای مدظله العالی در دیدار جمعی از فرماندهان نظامی و انتظامی متذکر شدند که خود را برای مشکلات احتمالی اماده کنید در طول تاریخ بارها تمدن اسلامی قربانی توطئه و بغض و کینه بدخواهان شده بطوری که مسلمین هزینه های سنگینی متحمل شدند . البته نسبت به شرایط این هزینه ها متفاوت بوده هر جا مردم جامعه از بصیرت کافی برخوردار نبودند این هزینه ها سنگین بوده است. به طور مثال در میان صدها هزار مسلمان خون خدا به دست ملحدان بر زمین می ریزد . در میان هزاران مسلمان امام معصوم و ولی جامعه را به بند کشیده و در نهایت به شهادت می رسانند. امروز وقتی سخن از مردم ایران اسلامی بمیان می اید بصیرت و اگاهی برجسته می شود زیرا در هر برهه و مقطعی، نیاز به همراهی شده ، جامعه با دید باز همراهی و مساعدت نمودند .هر چند برخی مدیران بنا به دلایلی نسبت به مردم بی مهری داشتند اما این نامهربانی ها باعث نشده اجماع مردم از اصل نظام فاصله بگیرند. دستور اخیر ولی امر مسلمین به نیروهای مسلح جهت ورود و مقابله با هجوم احتمالی دشمن به روش جنگ بیولوژکی و یا جنگ می وظایف همه دلسوزان نظام اسلامی ایران را دو چندان می کند .پس می طلبد هر کسی نسبت به تخصص خود در این امر مهم تلاش کند. در بخش اول ؛عناصر دلسوز در حوزه بهداشت و سلامت و نیروهای جهادی در کنار این عزیزان با انواع اقدامات خط مقدم نبرد را مدیریت می کنند که جای بسی تقدیر دارد. در بخش دوم که جنگ رسانه ای و روحی است که به احتمال قوی اغاز گردیده دشمن تلاش می کند با القا یاس و ناامیدی و سپس با یک برنامه طراحی شده منظم و بکارگیری عوامل داخلی خود بر طبل جنگ داخلی می کوبید . که اعلام روز دعا از طرف رئیس جمهور دغل کار امریکا احتمالا پالسی برای این موضوع باشد زیرا با انتشار توییت این جانور بد سرشت برخی گروها و کانال های انقلابی تحت تاثیر ان قرار گرفته و به طور احساسی خواستار بازگشایی مکانهای مذهبی شدند با این استدلال که ؛ترامپ بی دین دست به دعا بر می دارد و ما درب مکان های مذهبی را می بندیم. این خود می تواند زمینه یک اشوب را فراهم سازد و در سایه ان دشمن از فرصت بدست امده استفاده و در این شرایط زحماتی را برای ارکان دلسوز بوجود می اورد. این گونه است که دشمن در صدد است یک نوع سردرگمی در میان مدیران کلان کشور بوجود اورد. حال سوال اینجاست ! دوستانی که در شهرهای نظیر قم و مشهد پویش راه انداخته اند و خود را اعلم تر از علما و متخصصان علوم پزشکی می دانند ،ایا به این نتیجه رسیده اند که دولت کثیف و کذاب امریکا با اعتقاد قلبی چنین روزی را معرفی کرده ؟ایا اجازه می دهد مردم در مکان های عمومی اجتماع کرده و دست به دعا بر ارند؟ایا اجازه خواهد داد مسیحیان و مسلمانان در کلیسا و مساجد ازادانه دعا کنند؟ کشور و دولتی که از حجاب هراس دارد چگونه می تواند به یکباره تا بدین اندازه تغییر کند؟ دولتی که دستش به خون هزاران کودک بی گناه یمنی و سوری و . الوده است چگونه می تواند خوی کثیف حیوانی را از خود دور کند؟ دولتی که با رژیم کودک کش اسراییل و نشر دارد چگونه می تواند دلسوز انسان ها باشد و دلایل بسیاری دیگر بنابر این بنده به عنوان عضو کوچکی از یک اجتماع بزرگ خانواده خادمین بهترین بندگان خدا یعنی شهدای عزیز به همه برادران و خواهران خود در حوزه صیانت از فرهنگ جهاد و شهادت توصیه می کنم با هوشیاری تمام همه برنامه های دشمنان اسلام را رصد و در گروه ها و کانال های خود در این زمینه روشنگری کنید . و تلاش نمایید تا مردم و جوانان بخصوص قشر خاکستری همه برنامه ها و توصیه ها را از طریق مراجع رسمی کشور دنبال و به توصیه های غلط و منافقانه مزدوران داخلی و مغرضان خارجی توجه.نکنند.تا ان شاالله به سلامت از این بحران همانند گذشته عبور نماییم .و بلا شک باسربلندی عبور خواهیم کرد که این وعده صادق امام و نایب به حق حضرت ولی عصر عج است که ان شاالله اینده روشنی در انتظار امت اسلامی است به فضل خداوند متعال اللهم عجل لولیک الفرج


⏪اخبار به گزارش روابط عمومی مجمع جهانی خادمین شهدا (کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام ،خادم الشهید خواهر زهرا قاسمی کیا به عنوان قائم مقام این مجمع منصوب گردید جلیل اقامحمدی همدانی مدیر اجرایی مجمع خادمین شهدای جهان اسلام طی حکمی خواهر زهرا قاسمی کیا را برای یک دوره یک ساله به عنوان قائم مقام مجمع منصوب و برای ایشان ارزوی موفقیت و پیروزی در پیشبرد اهداف عالیه نموده و خاطر نشان کردند: امروز به حول قوه الهی بانوان این مرز و بوم چونان مجاهدانی از جنس صابرین دوشادوش مردان مجاهد در صحنه های مختلف از جمله نبرد فرهنگی و رسانه ای با الگو گرفتن از پیام اور مکتب عاشورا حضرت زینب کبری (س) سفیران بصیرت و روشنگری هستند. عزم و اراده ایشان در هر مقطعی توانسته است به ندای ولی امر مسلمین جهان جامه عمل پوشانده و خود را به عنوان ولایتمداران واقعی ثابت نمایند . با دستور فرماندهی معظم کل قوا مبنی بر ایجاد تشکل های جهادی به صورت اتش به اختیار جز اولین نفراتی بودند که در حوزه جهاد و شهادت با قدم های استوار وارد میدان شده و طی چندین سال ، فعالیت های چشمگیری انجام دهند، که خادم الشهید سرکار قاسمی کیا یکی از این رزمندگان عرصه فرهنگی بشمار می ایند. از خداوند متعال برای ایشان و سایر همکاران توفیق روز افزون از خداوند متعال مسئلت دارم. باشد که این خدمات مورد قبول حضرت حق و به عنوان باقی الصالحات قرارگیرد. من الله توفیق مدیر اجرایی مجمع جهانی خادمین شهدا (کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام جلیل اقامحمدی همدانی ۱۳۹۸/۱۲/۲۲

گفتگو با برادر بزرگوار شهید جاویدالاثر مدافع حرم علی جمشیدی .

برادر شهید از کربلای خانطومان می گوید: شیر بچه های مازندران و مدافعان حرم فاطمیون تا آخرین فشنگ جنگیدند گزارش پایگاه خبری مجمع جهانی خادمین شهدا: شاهد خبر: *شاهد خبر: بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام شب همه خادمین شهدا بخیر سال نو همگی مبارک امشب نیز در خدمت یکی دیگر از خانواده های معزز شهدا؛برادر شهید جاویدالاثر مدافع حرم علی جمشیدی هستیم. ان شاءالله باتوجه به توصیه رهبر عزیز انقلاب در زمینه زنده نگه داشتن یاد و خاطر شهدا بتوانیم گوشه ای از زندگی پر برکت شهید را بازگو کنیم از برادر شهید کمال تشکر را داریم که دعوتمان را قبول کردند. التماس دعا اگر برادر شهید اجازه بدن مصاحبه رو شروع کنیم برادر بزرگوار شهید :سلام در خدمتیم شاهد خبر: لطفا بیوگرافی کوتاهی از شهید برایمان بگوئید. **برادر بزرگوار شهید: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم عجل لولیک الفرج نام: علی جمشیدی متولد :۱۵ آبان ۱۳۶۹ مازندران شهرستان نور مجرد تحصیلات: لیسانس *: فاصله سنی تان چند سال بود؟ بهترین خاطره دوران کودکی تان همراه شهید را برایمان تعریف کنید؟ **:

۹ سال از بنده کوچکتر بودند و سبقت گرفتند از همون بچگی تو کار برنامه های فرهنگی، بسیج مسجد بودند یادمه مکبرمسجد خیابون ما مسجد حضرت زینب سلام الله بود. تو بسیج فعال ضابط امر به معروف و نهی از منکر نور بود تو گردان امام حسین علیه السلام شهرمان جانشین دسته ویژه هم بود *: وضعیت درسی شهید چگونه بود؟ مدرک تحصیلی شان چه بود؟ **: شهید علی آقا فوق دیپلم معماری داشتند ولی برای کارشناسی به دلیل اینکه خیلی دوست داشت تو کار فرهنگی کمک کنه لیسانس مدیریت فرهنگی گرفت *: چه کارهای فرهنگی در بسیج انجام میدادند؟ از دغدغه های شان برای بسیج و کارهای فرهنگی برایمان بگوئید. **:

۱_یکی از افتخارات شهید این بود که در راهیان نور فعالیت می کرد دانش آموزها رو از بسیج به مناطق عملیاتی می برد ۲-دوست داشت کارهای زیر بنایی و اصولی و حساب شده وبا برنامه ریزی انجام دهد مسءول موسسه شهدای گمنام شهر هم بود در تاسیس هیءت باب الحواءج شهرستان نور هم نقش اساسی داشت *: شهید در کدام یک از مناطق عملیاتی راهیان نور خادم الشهدا بودند؟ اگر خاطره ای از حضور ایشان در این مناطق به یاد دارید تعریف کنید. **: حدود ۷ سال متوالی عضو خادم الشهدا بود معراج شهدای محمودوند طلائیه شلمچه آخرین باری که رفته بود خادمی دقیقا حدود۲۰ روز قبل از اعزام به سوریه ایشان بود و دیر اقدام کرده بود به خاطر همین به همه رو زد خواهش کرد التماس کرد که بره خادمی وبالاخره موفق شد و رفت طلائیه وبعد از برگشت از طلائیه ۲ روز بعدش کارش درست شد و رفت سوریه. و یقینی دارم رفتن به سوریه رو از خود شهدا گرفت *: شغل برادرتان چه بود؟ چگونه و با چه گروهی به سوریه اعزام شدند؟ *:قطعا همینطوره **: تازه امتحانات دانشگاه تو مقطع کارشناسی تموم شده بود میشه گفت دانشجو. با لشگر ۲۵ کربلا مازندران اعزام شد. رفتنش هم دقیق آخری کارش درست شد. داوطلبان زیادی آمده بودند که اعزام شوند شهیدعلی آقا هم چندسال پیگیر اعزام بود و همه آموزش های نظامی لازم رو دیده بود ولی هر سری اسمش رو خط می زدند یک بار کارت فاطمیون جعل کرد که با اونها بره ولی گیر افتاد تو اعزام خیلی اذیت شد که قابل گفتن نیست *: از چه زمانی تصمیم رفتن به جبهه حق علیه باطل را گرفتند؟ این تصمیم را چگونه با خانواده درمیان گذاشتند؟

**: از زمان حضور تکفیری ها تو سوریه و بعدش که قضیه اعزام مدافعان حرم شروع شده بود پیگیر بود که بتونه تو اون جمع حضور داشته باشه رفت آموزش های نظامی لازم رو تو گردان امام حسین علیه السلام شهرمان دید و آنقدر تمرین کرد و شد جانشین دسته ویژه خانواده مشکلی نداشتند و تو این مسیر بوده و هستند *:از آخرین دیدارتان با شهید یا آخرین تماسی که با شما داشتند برایمان بگوئید. **: بنده محل کارم تهرانه اومده بود تهران که اعزام بشه قبل از اینکه بیاد خونه ما رفت سر مزار۸ شهید گمنام شهرک ما نماز صبح و زیارت انجام داد بعد اومد منزل ما و جاتون خالی صبحانه املت خوردیم و دخترم قرآن گرفت و پسرم آب پشت سرش ریخت و باهم رفتیم محل تجمع مدافعان حرم و رفت سوریه یک درصد هم فکر نمی کردم که نیاد و خداحافظی کردیم و بهش گفتم فقط تماس با ما رو قطع نکن و از منطقه هم تماس با خانواده داشت هر ۳ یا ۴ روز زنگ می زد *:لطفا برایمان توضیح دهید در خان طومان چه اتفاقی افتاد که منجر به شهادت برادرتان و همرزمانشان شد؟ **: خان طومان نو منطقه جنوب حلب سوریه هست یه منطقه ای استراتژیک و بسیار مهم در مدت حدود۱ ماهی که مدافعان حرم مازندران مستقر بودند چند بار تکفیری ها سعی داشتند منطقه رو تصرف کنند ۲ تا عملیات بسیار سنگین انجام دادند ولی با رشادت شیرمردان مدافع حرم شکست بدی خوردند و عقب نشینی کردند در این ۲عملیات چند شهید و مجروح هم دادیم. در مرحله سوم تکفیری ها با پشتیبانی ترکیه وبا استعداد نیرویی چند برابری نسبت به ما وبا تجهیزات نظامی زیاد عملیات رو حدود ساعت ۲ بعدازظهر ۱۶ اردیبهشت شروع کردند و هدفشون فقط خان طومان نبود می خواستند حلب رو دور بزنند و مناطق مختلفی از جمله الحاظر و خانات رو بگیرن خلاصه کنم حدود ۱۲ ساعت درگیری طول کشید شیر بچه های مازندران و مدافعان حرم فاطمیون تا آخرین فشنگ جنگیدند شهید علی آقا ودیگر شهدای خان طومان ساعت ۲ صبح ۱۷ اردیبهشت به شهادت رسیدند تکفیری که قصد داشتند استان حلب رو دور بزنند تو همون خان طومان ماندند ومتحمل تلفات سنگینی حدود۸۰۰ نفر شدند و بسیاری از تجهیزات و ادوات نظامی اونها منهدم شد *: چگونه متوجه اتفاقاتی که در خانطومان رخ داده شدید؟ چه کسی به شما اطلاع داد علی آقا هم جز شهدای خان طومان هست؟ **: بعد نماز مغرب و عشا روز ۱۶ اردیبهشت بهم خبر رسید که تو خان طومان عملیات شده و درگیری بسیار سنگین بنده اون شب تا صبح نخوابیدم و دوستان هم تماس می گرفتند و پیگیر رزمنده ها بودند. بنده هم از طریق دوستان و همچنین خبر گزاریها وکانالها پیگیر بودم صبح بعد نماز یه خبر خوندم که اسامی شهدا رو نوشته بود بله اسم علی آقا رو هم دیدم بدون اینکه به کسی بگم رفتم محل اعزام که ببینم صحت داره یا نه حدود ساعت ۹ دیدم که صحت داره از صبح تمام شهرمان خبر داشتند غیر از پدر و مادرم به برادرم اطلاع دادم پدر و مادر عزیزم تو سرزمین کشاورزی مشغول کار بودند برادرم رفت دنبالشان و آورد منزل و از سپاه و بسیج اومدند و خبر شهادت رو دادند

*:عکس العمل پدر و مادرتان چگونه بود؟ **: ناراحتی برای از دست دادن فرزندتان ناراحت کننده هست نمی تونیم منکرش بشیم ولی افتخار میکنند که فرزنشان را تو راه اسلام هدیه دادند و مادرم میگه همه فرزندانم فدای حضرت زینب و رقیه جان *:بله درسته اجرتون با حضرت زینب(س) داستان هدیه ای که امروز برایتان از خان طومان آوردند را تعریف کنید. **: منطقه خان طومان بعد از حدود۴ سال آزاد شد یکی از دوستان ما که مدافع حرم هست و هم رزم شهید علی آقا بود موقع آزادسازی تو سوریه بود ورفت خان طومان رفت محل شهادت شهدای جاویدالاثر خان طومان از جمله شهید علی آقا و موفق شد چفیه علی آقا رو دوست نوشته یه شهید دیگه رو تفحص کنه و امروز آوردند منزل پدر و مادر *:ان شاءالله پیکر تمام شهدای خان طومان هرچه زودتر برگرده **: جاتون خالی چه صحنه ای بوی پیراهن یوسف آمده بود *:.چه توصیه ای به جوانان دارید. **: بنده کسی نیستم که توصیه کنم ولی چشم قدر رهبری عزیز و فرزانه رو بدانیم و پشتیبان واقعی ولایت باشیم ، در لقمه حلال بسیار دقت کنیم . *: متن کامل وصیت نامه اولین شهید مدافع حرم شهرستان نور، شهید مدافع حرم بسیجی جاویدالاثر علی جمشیدی بسم الله الرحمن الرحیم آنانکه از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند،جهاد کردند و کشته شدند،همانجا بدی های آنها را می پوشانیم و آنان را به بهشت هایی  که زیر درختان آن نهرهای آب  جاری و روان است داخل می کنیم  و این پاداشی است از جانب خدا.» آیه 195 ، سوره مبارکه آل عمران. با نام و یاد خداوند رحمان و رحیم که  در حق بنده  حقیر چیزی کم نگذاشتند و سلام  و درود به  صاحب العصر وامان(عج) و روح پاک امام راحل و رهبر عالم تشیع و اسلام امام ای و روح پاک تمامی شهدای اسلام. این دنیا با تمام  زیبایی ها و انسانهای خوب و  نیکوی آن  محل گذر است نه  وقف و ماندن  و همه ی ما بایستی برویم و راه این است ، دیر یا زود فرقی نمی کند؛اما چه بهتر که زیبا برویم هنر آن است که بمیری بیش از آنکه بمرانَندَت و مبدأ و منشأ حیات آنان هستند که چنین مرده اند.» بایستی به  خود آئیم  که در چه زمانه ای زندگی می کنیم و با چه وضعی؟ در عصر امام زمان(عج) که انشاءالله از سربازان امام عصر(عج) قرار گرفته باشیم و این همه مقابله  با مشکلات و مصائب ، غربت ها و  دوری ها وجود با خدا شدن بوجود نمی آید. البته  بنده مایلم که  به حق در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفته ایم و از این بابت بایستی خدا را شاکر باشیم. در اوضاع ی کنونی که نائب برحق حضرت ولیعصر(عج) رهبرمان امام ای(مدظله العالی) به تنهایی علم را بردوش گرفته و رجال ی چندان همسو با فرمایشات ایشان عمل نمی کنند بایستی بچه های مذهبی(هیئتی و مسجدی)خود را فدا کنند. بایستی فرمایشات نائب برحق امام زمان(عج)را کلمه به کلمه اجرا نمایند چه در باب علم و چه در باب نفس و چه در باب سیایت . در این زمانه کسانی  روی  کار  آمده اند که انگار بویی از ایمان نبرده اند و  وقتی به  یکی از ادارات می روی تازه  متوجه  می شوی  که  چه  مردمان خوبی  داریم که  با  وجود  برخی مدیران  نالایق  در برخی ادارات باز  هم  پشتیبان ولایت  و نظام جمهوری اسلامی هستند  که  الحق  به  فرمایش بزرگان عمل  نموده اند  که  اگر در  جمهوری اسلامی  خلافی صورت  گرفت تقصیر را بر گردن نظام نگذارید بگوئید فرد اشتباه کرد نه نظام. که چه بسیار افرادی برای ضربه زدن به  نظام آمده اند  کسانی که بویی از ایمان و مردانگی نبرده اند، کسانی که نان نظام را می خورند و  ریشه نظام  را می زنند. الحق که چه خطرناکند این افراد. چیزی که بچه های حزب اللهی هم در پیشبرد  کارهای  خود با  سدّ چنین  افرادی  برخورد می نمایند که بنده معتقدم با بی توجهی و کم توجهی این افراد به هیچ وجه از اعتقادات و خواسته های خود کوتاه نیایید. به فرموده امام راحل " ما مظلومین همیشه ی تاریخ،محرمان و پابرهنگانیم.ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر قرار است هزار بار قطعه قطعه شویم،دست از مبارزه با ظالم بر نمی داریم." چند وقتی است که دل به هوای حرم حضرت زینب(س)محتاج است. نمی دانم که آن خانم ما را نیز به پیش خود می برد یا خیر؟ البته شاید برای رفتن آمادگی بخواهد و شرایطی داشته باشد و ما آن شرایط را نداشته باشیم. ولی من می دانم که لطف و کرم بی بی  زیاد است.هر چقدر که بخواهند کرم می کنند و سطح توقع ما پایین است. نمی دانم کی لایق  زیارت حرم آن بی بی  و  بارگاه ملکوتی آن سه ساله می شویم؟!! در حال حاظر که حرم الله دوباره محاصره شده اند. انگار تاریخ  بار دیگر در حال تکرار شدن است و  بایستی با توجه به فرموده امام راحل مردم ما از مردم محروم زمان حضرت رسول(ص)بهترند، بایستی چنان درسی به یهودیان و  وهابیان  و تکفیری دهند که  دیگر حتی فکر چنین جسارتی را هم نتوانند بکنند. حال اینکه نبرد شام خود مطلع تحقق وعده آخرامانی ظهور است. معرکه  شام میدان عجیبی است  بقول امام ای: بحران سوریه  الان مقابله جبهه  کفر و استکبار و  ارهاب با تمام  قوا در برابر مقاومت و اسلام حقیقی است.» در این جنگ حق و باطل تمامی دنیا جمع شده اند،تمامی استکبار،کفر،صهیونیستها، مدعیان اسلام آمریکایی،وهابیت و هدف همه آنها نیز چیزی نیست جز شکست اسلام واقعی که همان ضربه زدن به نهضت زمینه سازان ظهور است. خدایا از تو ممنونم که مرا در این زمانه آفریدی و به من توفیق زیادی عنایت نمودی از جمله آن محبّ امیرالمومنین بودن حسن فاطمی: و سرباز امام ای(مدظله العالی). خدایا نمی دانم چگونه  بنویسم، خدایا خطا زیاد کرده ام، تو ما را ببخش، خدایا  تو خودت  گفتی  توبه کن،توبه ات را می پذیرم.از تمامی شما عزیزان می خواهم چنانچه از بنده خطایی یا بدی دیده اند به بزرگواری خودشان ببخشند. مدتی است دلتنگ حرم شده ام،بدجوری دلم هوای حرم بی بی دارد، حرم دخت سه ساله دارد، مدتی است قلبم پاهایم را به حرکت در می آورد و بسوی حرم می برد،اگر لایق بودم مرا بپذیر این بنده روسیاه را. در این برهه  مسئولیت سنگینی  بر دوش  ماست و اگر نتوانیم از پسش برآئیم شرمنده و خجل باید بسوی خداوند و نبی اش و ولی اش برویم چرا که مقصریم. کلُّ یومٍ عاشورا و کلُّ  ارضٍ کربلا  و به قول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه  همه  ما  شب انتخابی داریم که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم.ان شاءالله که یار و یاور امام زمانمان خواهیم بود. در پایان حرف دلی با خانواده  و دوستانم؛ مادر مهربان و عزیزم ازت  متشکرم  بخاطر زحمات زیادی  که  در حق من کشیدی  از کودکی با توجه  به بیماری  که داشتم با وضع مالی ضعیف  مرا اینگونه  محبّ امیرالمومنین  بار آوردی. مادرم شرمنده ام اگر نتوانستم زحمات بیشماری که در حق من کشیدی جبران نمایم. الحق که مادری را در حق من تمام کردی. پدر خوبم، شرمنده ام که از بچگی تا کنون اینگونه مرا  بزرگ کردی  و من نمی توانم  زحمات شما را جبران کنم، شرمنده ام از اینکه می بینم هنوز با این سن و سال مشغول کار برای حفظ آبروی خانواده هستی و من . برادران خوبم؛ در حق برادر کوچکتان خیلی  زحمت کشیدید و حامی  خوبی برای  من  بودید.نمی دانم از زحماتی که برای شما درست کردم چگونه قدردانی نمایم. خودتان به بزرگواری خودتان اگر بدی از بنده دیده اید، ببخشید. خواهران مهربان و خوبم ، الحق که شما خواهران  خوبی برای من بودید و بخاطر تمام آزار و اذیت ها درخواست عفو و بخشش دارم. واما دوستانم؛ شماهایی که شاید بیشترین اوقات زندگی ام را با شما بوده ام،خدایا شکرت که چنین دوستانی به من عطا کرده ای و شماهایی که به حق سربازان  مخلص امام ای(مدظله العالی)هستید.در این شهر توریستی شماها به حق به وظایفتان آشنا هستید و در این مدت هم شما را اذیت کرده ام و در این مراسمات هم خیلی از شماها هم حضور داشتید. من این راهی را که می روم انتخاب نمودم  و همه شما گواه هستید که بنده پیگیر این  راه بودم  و شما در این راه  کمک کننده بنده بودید و از تمامی شما معذرت می خواهم  که رفیق نیمه  راه  بودم و رفاقت را در حق شما تمام نکرده ام و ملتمسانه از شما تقاضای عفو را دارم. مرا ببخشید،بسیار برایم دعا کنید و در روضه های ارباب و مجالس عزاداری اهل بیت مرا فراموش نکنید. در پایان؛خوش ندارم این شادمانی را با لباسهای سیاه و غمگین ببینم،غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب کبری(س) هست،برای اربابمان اباعبدالله الحسین(ع)است و اگر دلتان گرفته  روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است. پدر و مادر عزیزم سرتان را نزد ارباب و بی بی بالا بگیرید.من و تمامی دوستداران به فدای  یک نگاه ارباب.اینجوری تازه شما یک مقداری شبیه اهل بیت شدید. " مردم این زمانه  ما را سرکوب  می کنند  که  کجا می روید  و برای  چه  کسی می جنگید؟ اما آنان غافلند  که  ما  خود  نمی رویم، گویی ما را صدا می زنند، قلبمان پایمان را به حرکت وا می دارد، جز اینکه دختر علی(ع) و سه ساله امام حسین(ع) بر روی اسم ما  مهر  شهادت  زده اند، من  جوابی  جز این ندارم  که خون  ما رنگین تر از قاسم  و علی اکبر حسین علیه السلام نیست." پنج شنبه 94/10/3                                                    و من الله توفیق ساعت 2:39 بامداد                                                    العبدالحقیر علی جمشیدی(حسن فاطمی) **: وقت بذارید این وصیت نامه رو بخوانید *: دعا کنید ادامه دهنده راه شهدا باشیم . از شما ممنونم که دعوتمون قبول کردید و محفل مارو از عطر شهیدتون پر کردید **: تشکر فراوان از شما و گروه خوبتان ببخشید از دوستان گروه که اذیت شدند التماس دعای فرج مولا وسلامتی رهبر وشهادت برای بنده به حق حضرت زهرا سلام الله علیها و رقیه جان *: اذیت نبود رحمت بود حضور شما و بیان خاطرات برادرتون


❇اخبار جهادی گزارش پایگاه خبری مجمع جهانی خادمین شهدا :

 

بمناسبت فرا رسیدن سال نو و ولادت با سعادت امام حسین ع (روز پاسدار)ولادت با سعادت قمر منیر بنی هاشم اقا ابوالفضل ع (روز جانباز) و همدلی و همکاری با مدافعان سلامت در امر مبارزه با ویروس کرونا ،کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام ،با مشارکت و همکاری پایگاه بسیج شهید عالی زنده بودی روستای قباکلکی اقلام غذایی در قالب بسته های حمایتی در میان خانواده های کم توان توزیع گردید.


انتقاد مدیر مجمع جهانی خادمین شهدا به وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در پی ایجاد اختلال در پیام رسان های بومی و عدم حمایت از نخبگان فعال در حوزه رسانه . به گزارش پایگاه خبری مجمع جهانی خادمین شهدا ،شاهد خبر :

محمدی همدانی طی یاداشتی از اقای اذری جهرمی انتقاد کرد. مشروح این یاداشت بدین شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم . با توجه به تاکیدات رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد اهمیت فضای مجازی و دستور ایشان به نیروهای انقلابی برای مقابله با حملات دشمن به افکار عمومی جامعه بخصوص نسل جوان و نواجوان و رهایی این قشر از مسمومیت های تبلیغی ،متاسفانه برخی مدیران اجرایی همچنان زمین دشمن را با پول بیت المال مسلمین برای بازی مرمت می کنند. در راس این مدیران شخص جناب وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات اقای اذری جهرمی است. لذا مطالبی در این باب نسبت به شخص ایشان بیان می شود اقای وزیر!! به لطف اقدام ناقص شما در مورد انسداد نرم افزارهای غیر بومی و مخرب ،تمام خاکریزهای دفاعی جبهه انقلاب در استانه پیروزی برجبهه باطل منهدم شد و این فضا در امر مبارزه تخصصی تماما در دست دشمن قرار گرفت ! و هنوز هم این مسئله ادامه دارد و این بد افزارهای صهیونیستی نظیر تلگرام به گواه کارشناسان دلسوز فضای مجازی ،از کمک های ۲۰۰ میلیاردی شما و همفکرانتان بهره می گیرند. حال سوال اینجاست : فضایی که قتلگاه جوانان نام گرفته است چرا باید تا بدین اندازه از حاکمیت یک دولت اسلامی حمایت مالی بگیرد ؟ اقای اذری جهرمی !! پس از کوچ فعالان فرهنگی و سایر حوزه ها در جبهه انقلاب اسلامی مقرر گردید دولت و وزارت تحت مدیریت شما از نرم افزارهای بومی که به دست پرتوان جوانان این مملکت طراحی و ساخته شد حمایت شود تا بلکه از آسیب های بیشتر جلوگیری گردد اما چرا بعد گذشت چندین سال به وعده خود عمل نمی کنید؟! نرم افزار بومی ایتا به عنوان یک نرم افزار پیام رسان امن بارها مورد بی مهری قرارگرفته و این بار در اوج بحران که لازم بود در خدمت مردم باشد به دلیل نبود امکانات زمین گیر شده است ،دلیل این همه نامهربانی با جوانان نخبه ایرانی چیست؟؟ در شرایطی که دشمن پلید با تمام توان و استفاده از ظرفیت های رسانه ای ارامش و اسایش مردم را تهدید می کند و فیک نیوز های مغرض عبری و عربی ازادانه دست به تخریب و شایعه پرانی می زنند و با ایجاد جنگ روانی در صدد بهره وری ی هستند چرا صفحات و اکانت های ارزشی یکی پس از دیگری توسط به اصطلاح ازاد اندیشان حذف و محدود شده و هیچ اقدام متناسبی از شما دیده نمی شود .دلیل این همه انفعال چیست ؟ بعد از مدافعان حرم و امنیت فرزندان این مرز و بوم در حوزه درمان لقب مجاهدان و مدافعان سلامت به خود گرفته و در خط مقدم مجاهدت می کنند ،ایا در حوزه ای که لازم است دوشادوش این رزمندگان در نبرد رسانه ای کمک حال باشند ،باید چنین اتفاقات تلخی روی دهد و افکار عمومی دستخوش تخریب معاندان باشد؟ امروز همان کسانی که جان در طبق اخلاص نهاده و به مقابله ویروس کرونا می روند مطمعن باشید بعد از پیروزی به سراغ فیک نیوزها و حامیان داخلیشان خواهند امد تا یک بار برای همیشه بساط خبط و خطا و خیانت را در هم بپیچند . امیدواریم تا فرصت باقی است فکری به حال این فضای افسار گسیخته بشود که در غیر با کمک و مساعدت نمایندگان انقلابی مجلس اتی این امر مهم محقق خواهد شد. و السلام محمدی همدانی


گفتگو با همسر بزرگوار شهید سید محمد حسین زاده مشهد مقدس خبرنگار مجمع : با سلام و احترام اعیاد مبارک شعبانیه را خدمت همه عزیزان تبریک عرض میکنم. همانطور که حاج قاسم گفتند شهدا محور عزت و کرامت اند ونام و یاد شهدا و تصویرشان را باید به فرزندان و آیندگان نشان دهیم. و در عمل به توصیه های حضرت آیت الله ای در جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطر شهدا امشب در خدمت همسربزرگوار شهید مدافع حرم سید محمد حسین زاده هستیم. از همسرشهید تشکر میکنیم که وقتشان را در اختیار ما گذاشتند. همسر بزرگوار شهید: سلام علیکم خواهش می کنم بفرمائید خبرنگار مجمع: لطفا بیوگرافی کوتاهی از شهیدتان برایمان بگوئید. همسر بزرگوار شهید: سید محمد حسین زاده متولد55/3/10 متولد مشهد هستن نام پدر سید حسین نام مادر بی بی منصوره سیدی مودب تاریخ شهادت در93/7/11 *: نحوه آشنایی تان به چه صورت بود؟ ملاک هایتان برای ازدواج با شهید چه بود؟ **: نحوه ی آشنایی ما از طریق یکی از اقوام نزدیک بود شهید صداقت خاصی داشتن از همون اول که اومد خواستگاری من گفتن من در زندگی هیچی ندارم نه خونه نه ماشین نه پولی و اموالی فقط خودم هستم و توکلم به خدا که ان شاءالاه اگه منو به غلامی قبول کنید در کنار هم همه چیز رو درست کنیم منم از صداقتش خیلی خوشم اومد و جوابم مثبت بود برای من تقوا از همه چی مهم تر بود که در شهید بود *: چند سال با یکدیگر زندگی مشترک داشتید؟ ثمره این ازدواج چند فرزند است؟ **: من با شهید 16سال زندگی کردم ثمره این زندگی سه فرزند است دخترم زهرا سادات و پسرم سید حسین و پسر کوچکم سید علی که بعد شهادت به دنیا اومد *: خدابراتون حفظشون کنه از رفتار شهید در منزل و برخوردشان با شما و فرزندانتان بگوئید. **: ممنونم شهید خیلی مهربان و خوش اخلاق بودن به من هم همیشه سفارش می کردن که مبادا دستی رو بچه ها بلند کنی *: شغل شهیدتان چه بود؟ **: نقاش ساختمان بودن *: از چه زمانی تصمیم رفتن به سوریه را گرفتند؟ **: بعد از ازدواج زهرا سادات سید محمد رفتن کربلا بعد از کربلا که اومدن تصمیم گرفتن برن کربلا البته به من نگفته بودن من موقع رفتن فهمیدم **: چگونه متوجه شدید به عنوان مدافع حرم به آنجا می روند؟ عکس العمل شما چه بود؟ **: موقع رفتن بهم گفتن مادر و برادرش اومدن خونه ی ما بردار شهید گفت زن داداش یه برگه هست که شما باید امضاء کنی که داداش بتونه بره عراق کار کنه من ساده هم فکر کردم سید محمد می خواد بره عراق کار کنه برگه رو امضاء کردم بعد از امضاء برگه بهم گفتن که سید محمد می خواد بره سوریه من خیلی ناراحت شدم خیلی گریه کردم اصلا راضی نبودم بره ولی مثل اینکه قسمت اینجوری بوده *: چگونه به خیل عظیم مدافعان حرم پیوستند؟ با مدافعان حرم در عراق چگونه آشنا شده بودند؟ **: ببخشید من در جریان کارهاشون نبودم فقط ناظر رفتن شون بودم همین *: چند دوره اعزام شدند؟ همراه کدام نیروهای مقاومت بودند؟ **: همراه بچه های فاطمیون بودن دوبار اعزام شدن *: از آخرین دیدارتان با شهید برایمان بگوئید؟ از آخرین تماستان کدام یک از حرف هایشان به نظرتون توصیه هایشان به شما بود؟ **: آخرین دیدارمان 22 مرداد بود روز تولد زهرا سادات بود دامادم برای دخترم یه کادو و کیک خریده بود یه جشن خانوادگی کوچک داشتیم بعد تموم شدن تولد زهرا سادات سید محمد خداحافظی کردن و رفتن آخرین تماس هم 31 شهریور بود سر شب بود ساعت 6 و نیم بود زنگ زدن بعد از احوال پرسی خداحافظی آخر رو هم کردن توصیه شون این بود مواظب بچه ها باش من بچه ها رو اول به خدا بعد به تو می سپارم *: در چه روزی و در چه مکانی به شهادت رسیدند؟ **: شهید چون مفقود بودن دقیق نمی دونم *: چگونه خبر شهادتشان و اینکه پیکرشان مفقود شده است را به شما دادند؟ **: مفقود شدن شهید رو من بعد از تولد فرزندم فهمیدم بعد یک ماه بعد از تولد سید علی *: عکس العملتان چگونه بود؟ **: خیلی ناراحت شدم فقط اشک می ریختم اصلا دوست نداشتم محمد بره و شهید بشه ولی الان افسوس می خورم باخودم می گم ای کاش من جای محمد بودم *: ان شاءالله همه سادات خودشون به شما صبر میدهند اجرتون با عمه سادات(س) بعد از چه مدت و چگونه متوجه شدید که پیکر شهید شناسایی شده است؟ از حس و حالتان در آن روزها بگوئید؟ **: ممنونم سه سال بعد خبر دادن که شهید شناسایی شده سال 96 حالم هم بد بود هم خوب خوشحال بودم که پیکر شهیدم پیدا شده و ناراحت بودم که چیزیی از شهیدم نبود که ببینم *: چه گفتید به همسرتان وقتی پیکرشان را در معراج دیدید؟ **: چون از پیکر شهید فقط چند تیکه استخوان آورده بودن ما رو اجازه ندادن که ببینیم ولی وقتی رفتیم جای شهید بهش گفتم دمت گرم محمد جان خوب جایی پا گذاشتی دستم من رو هم بگیر خیلی خوشحال شدم که برگشتی *: مزارشهید در کجا واقع شده است؟ **: در بهشت رضا مشهد مقدس *: آیا شهید وصیتنامه دارند؟ اگر بله لطفا متن آن را برایمان بفرستید. **: بله *: چه توصیه ای به نسل جوان امروز دارید. **: شهید در وصیت نامه به نماز اول وقت و قضا نشدن نماز صبح و خواندن زیارت عاشورا **: خواهش می کنم لطف کردین *: از شما ممنونم که وقتتون در اختیار ما گذاشتید خواهرم دعا کنید شرمنده شما و شهیدتون نشیم التماس دعا

گفتگو با همسر بزرگوار شهید سید محمد حسین زاده مشهد مقدس خبرنگار مجمع : با سلام و احترام اعیاد مبارک شعبانیه را خدمت همه عزیزان تبریک عرض میکنم. همانطور که حاج قاسم گفتند شهدا محور عزت و کرامت اند ونام و یاد شهدا و تصویرشان را باید به فرزندان و آیندگان نشان دهیم. و در عمل به توصیه های حضرت آیت الله ای در جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطر شهدا امشب در خدمت همسربزرگوار شهید مدافع حرم سید محمد حسین زاده هستیم. از همسرشهید تشکر میکنیم که وقتشان را در اختیار ما گذاشتند. همسر بزرگوار شهید: سلام علیکم خواهش می کنم بفرمائید خبرنگار مجمع: لطفا بیوگرافی کوتاهی از شهیدتان برایمان بگوئید. همسر بزرگوار شهید: سید محمد حسین زاده متولد55/3/10 متولد مشهد هستن نام پدر سید حسین نام مادر بی بی منصوره سیدی مودب تاریخ شهادت در93/7/11 *: نحوه آشنایی تان به چه صورت بود؟ ملاک هایتان برای ازدواج با شهید چه بود؟ **: نحوه ی آشنایی ما از طریق یکی از اقوام نزدیک بود شهید صداقت خاصی داشتن از همون اول که اومد خواستگاری من گفتن من در زندگی هیچی ندارم نه خونه نه ماشین نه پولی و اموالی فقط خودم هستم و توکلم به خدا که ان شاءالاه اگه منو به غلامی قبول کنید در کنار هم همه چیز رو درست کنیم منم از صداقتش خیلی خوشم اومد و جوابم مثبت بود برای من تقوا از همه چی مهم تر بود که در شهید بود *: چند سال با یکدیگر زندگی مشترک داشتید؟ ثمره این ازدواج چند فرزند است؟ **: من با شهید 16سال زندگی کردم ثمره این زندگی سه فرزند است دخترم زهرا سادات و پسرم سید حسین و پسر کوچکم سید علی که بعد شهادت به دنیا اومد *: خدابراتون حفظشون کنه از رفتار شهید در منزل و برخوردشان با شما و فرزندانتان بگوئید. **: ممنونم شهید خیلی مهربان و خوش اخلاق بودن به من هم همیشه سفارش می کردن که مبادا دستی رو بچه ها بلند کنی *: شغل شهیدتان چه بود؟ **: نقاش ساختمان بودن *: از چه زمانی تصمیم رفتن به سوریه را گرفتند؟ **: بعد از ازدواج زهرا سادات سید محمد رفتن کربلا بعد از کربلا که اومدن تصمیم گرفتن برن کربلا البته به من نگفته بودن من موقع رفتن فهمیدم **: چگونه متوجه شدید به عنوان مدافع حرم به آنجا می روند؟ عکس العمل شما چه بود؟ **: موقع رفتن بهم گفتن مادر و برادرش اومدن خونه ی ما بردار شهید گفت زن داداش یه برگه هست که شما باید امضاء کنی که داداش بتونه بره عراق کار کنه من ساده هم فکر کردم سید محمد می خواد بره عراق کار کنه برگه رو امضاء کردم بعد از امضاء برگه بهم گفتن که سید محمد می خواد بره سوریه من خیلی ناراحت شدم خیلی گریه کردم اصلا راضی نبودم بره ولی مثل اینکه قسمت اینجوری بوده *: چگونه به خیل عظیم مدافعان حرم پیوستند؟ با مدافعان حرم در عراق چگونه آشنا شده بودند؟

**: ببخشید من در جریان کارهاشون نبودم فقط ناظر رفتن شون بودم همین *: چند دوره اعزام شدند؟ همراه کدام نیروهای مقاومت بودند؟ **: همراه بچه های فاطمیون بودن دوبار اعزام شدن *: از آخرین دیدارتان با شهید برایمان بگوئید؟ از آخرین تماستان کدام یک از حرف هایشان به نظرتون توصیه هایشان به شما بود؟ **: آخرین دیدارمان 22 مرداد بود روز تولد زهرا سادات بود دامادم برای دخترم یه کادو و کیک خریده بود یه جشن خانوادگی کوچک داشتیم بعد تموم شدن تولد زهرا سادات سید محمد خداحافظی کردن و رفتن آخرین تماس هم 31 شهریور بود سر شب بود ساعت 6 و نیم بود زنگ زدن بعد از احوال پرسی خداحافظی آخر رو هم کردن توصیه شون این بود مواظب بچه ها باش من بچه ها رو اول به خدا بعد به تو می سپارم *: در چه روزی و در چه مکانی به شهادت رسیدند؟ **: شهید چون مفقود بودن دقیق نمی دونم *: چگونه خبر شهادتشان و اینکه پیکرشان مفقود شده است را به شما دادند؟ **: مفقود شدن شهید رو من بعد از تولد فرزندم فهمیدم بعد یک ماه بعد از تولد سید علی *: عکس العملتان چگونه بود؟ **: خیلی ناراحت شدم فقط اشک می ریختم اصلا دوست نداشتم محمد بره و شهید بشه ولی الان افسوس می خورم باخودم می گم ای کاش من جای محمد بودم *: ان شاءالله همه سادات خودشون به شما صبر میدهند اجرتون با عمه سادات(س) بعد از چه مدت و چگونه متوجه شدید که پیکر شهید شناسایی شده است؟ از حس و حالتان در آن روزها بگوئید؟ **: ممنونم سه سال بعد خبر دادن که شهید شناسایی شده سال 96 حالم هم بد بود هم خوب خوشحال بودم که پیکر شهیدم پیدا شده و ناراحت بودم که چیزیی از شهیدم نبود که ببینم *: چه گفتید به همسرتان وقتی پیکرشان را در معراج دیدید؟ **: چون از پیکر شهید فقط چند تیکه استخوان آورده بودن ما رو اجازه ندادن که ببینیم ولی وقتی رفتیم جای شهید بهش گفتم دمت گرم محمد جان خوب جایی پا گذاشتی دستم من رو هم بگیر خیلی خوشحال شدم که برگشتی *: مزارشهید در کجا واقع شده است؟ **: در بهشت رضا مشهد مقدس *: آیا شهید وصیتنامه دارند؟ اگر بله لطفا متن آن را برایمان بفرستید. **: بله *: چه توصیه ای به نسل جوان امروز دارید. **: شهید در وصیت نامه به نماز اول وقت و قضا نشدن نماز صبح و خواندن زیارت عاشورا **: خواهش می کنم لطف کردین *: از شما ممنونم که وقتتون در اختیار ما گذاشتید خواهرم دعا کنید شرمنده شما و شهیدتون نشیم التماس دعا


بسم الله الرحمن الرحیم قران کریم : وَ مَنْ أَحْیا‌ها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعا» (مائده/ ۳۲)، یک نفر را زنده کنى انگار همه مردم کره زمین را زنده کرده اى! ماه پایانی سال ۹۸شمسی را در شرایطی پشت سر نهادیم که سراسر کشور عزیزمان درگیر مهمانی مرموز به نام کرونا ویروس بود که این رویه هر چند کمتر ولی همچنان ادامه دارد در هر بحران و شرایط سختی می طلبد که عده ای ایثارگر وارد عرصه جهاد شده تا ناجی اقشار مختلف جامعه بشوند.و چه فداکارانه در این میدان ازمون حاضر شدند قهرمانانی از جامعه پزشکی و کادر درمانی . در کنار این عزیزان قهرمان دیگری به عنوان حامی و پشتیبان دل به دریای عاشقی پیوند زدند و پا به پای خط شکنان در مبارزه سهیم شدند بدین منظور برخود لازم می دانیم به مصداق من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق به پاس خدمات مخلصانه ،صادقانه و تلاش شبانه روزی فرزندان خلف ملت ایران اسلامی در نهادهای اجرایی و امنیتی تشکر و قدر دانی نماییم. لذا با کمال احترام از زحمات بی دریغ فرماندار محترم شهرستان تنگستان جناب مهندس رفیعی پور به عنوان مدیری دلسوز و مردمی ، در راستای مدیریت جهادی فضایی ارام برای مردم شریف تنگستان ایجاد نمود . *فرماندهی محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تنگستان و پاسداران و بسیجیان غیور این نیرو جهت حفظ امنیت و تشکیل گروهای جهادی جهت ضد عفونی معابر و خیابانهای سطح شهر. فرماندهی و پرسنل خدوم نیروی انتظامی به عنوان مدافعان امنیت و اینبار در لباس مدافعان سلامت که با وحدت مثال زدنی با سایر برادران خود در بسیج و سایر نهادها همدلی را به اوج رسانده و افتخار دیگری بر افتخارات بیشمار خود افزودند. و همچنین از عوامل و دست اندرکارانی چون هلال احمر شهرداری و در راس شورای اسلامی شهر اهرم بویژه ریاست محترم شورا و نیروهای مردمی تقدیر به عمل اورده و مراتب سپاسگزاری خود را به عنوان شهروند به عرض می رسانیم . امید با توکل به خداوند متعال و تحت عنایات حضرت ولیعصر (عج) پیروز و سلامت باشید. مدیر و اعضای مجمع جهانی خادمین شهدا (کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام )

گزارش پایگاه خبری مجمع جهانی خادمین شهدا گفتگو بزرگوار شهید مدافع وطن ،جوانترین شهید حادثه تروریستی خاش شهید رضا رحیمی _اصفهان

* خبرنگار مجمع : بسم رب الشهدا و الصدیقین وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده مپندار، بلکه زنده‌اند که نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند. [آل عمران - 169] امشب در خدمت مادر شهید مدافع‌وطن رضا رحیمی خواهیم بود؛جوان ترین شهید حادثه تروریستی زاهدان؛تا با گوشه ای از زندگی این شهید آشنا شویم. با سلام و احترام مادرجان متشکرم از شما که دعوت مارا پذیرفتید لطفا خودتان را معرفی کنید. **مادر بزرگوار شهید: با سلام و درود به سالار شهدا مادر جوانترین شهید حمله توریستی خاش زاهدان شهید مدافع وطن رضا رحیمی هستم *: ان شاءالله با آقا امام حسین محشور بشوند. مادرجان لطفا بیوگرافی کوتاهی از شهید برایمان بگوئید. **: متولد ۱۹ آذر ۱۳۷۶ شهر اصفهان *: شهید فرزند چندم شما بودند؟ **: فرزند دوم خانواده و تک پسر *: از کودکی شهید چه خاطره ای را بیشتر به خاطر دارید؟ **: شهادت در ۲۱ سالگی در حادثه تروریستی جاده-خاش زاهدان علاقه زیادی به هیئت و زنجیر زنی و امام حسین (ع) داشت. دو ساله بود ک با وجود اینکه خیلی خوابش میومد و اصرار داشت همراه پدرش به مراسم هیئت برود، من مانع شدم تا بلکه کمی بخوابد. ولی موفق نشدم. وقتی که دسته زنجیر زنی هیئت در کوچه ها مشغول عزاداری بودند، همون طور ک زنجیر میزد، از فرط خستگی خوابش برد و افتاد توی خون گوسفندی ک سر بریده بودند جلوی دسته عزاداری ولی با این حال به جای گریه میگفت حسینم را میخوام. به زنجیرش میگفت حسین حسین *: وضعیت درسی شهید چگونه بود؟ رشته تحصیلی و مدرک تحصیلی شان چه بود؟ **: از همان کودکی علاقه زیادی به امام حسین داشت

*: ان شاءالله با آقا امام حسین(ع) محشور بشن **: در رشته علوم تجربی دیپلم گرفت و سپس به عضویت دائم سپاه درآمد ان شاءالله *: از حضور در بسیج و کارهای فرهنگی شهید برایمان بگویید. **: از مقطع ابتدایی وارد بسیج شد. و حتی بعد از عضویت در سپاه نیز در مسجد محله به عنوان بسیجی خدمت میکرد. گشت شبانه میرفت. در مسجد کفش واکس میزد و به رضا واکسی معروف شده بود. در ایام عید و عزاداری پذیرایی میکرد مخصوصا هر سال در مراسم جشن غدیر، جزو خادمان مسجد بود. به نیازمندان به همراه دوستان کمک میکرد حتی اولین حقوقش را صرف کمک به یک مدرسه ابتدایی دخترانه کرد *: خصوصیات بارز اخلاقی شهید چه بود؟ **: همیشه و در هر شرایطی خنده بر لب داشت. به طوری ک بعد از شهادتش شهید لبخند نام گرفت بسیار با اخلاق ، مهربان و صبور بود. بسیار به معنویات از جمله نماز اهمیت میداد. اما در عین حال آراستگی ظاهر داشت و همیشه مرتب بود واقعا با اخلاص کار میکرد و به بزرگترها احترام زیادی می گذاشت رضا به بوسیدن دست پدر و مادر جامه ی عمل بپوشاند و از یک شعار به واقعیت تبدیل کرد گذشت زیادی داشت. بی نهایت از غیبت و نفرین کردن تنفر زیادی داشت و ترجیح میداد به جای نفرین. دعای خیر کنیم در حق فرد مقابل هرگز دل کسی را نشکست و بسیار شوخ طبع بود مشکلات را فقط با خنده حل میکرد با هرکسی مطابق سنش رفتار میکرد

*: به عنوان مادرشهید به نظر شما چه خصوصیتی در ایشان باعث شد در این سن کم لایق به شهادت رسیدن بشوند؟ **: صداقت و اخلاصش و آرزوی قلبی خودش *: رفتارشان با شما و پدر و خواهرانش چگونه بود؟ **: بسیار مودب و مهربان و دلسوز بود دست من را میبوسید. با پدرش بسیار مودبانه رفتار میکرد. اما در عین حال بهترین رفیق بود کوچکترش زیاد شوخی میکرد ولی بزرگترش با شرم و حیا برخورد میکرد وابستگی زیادی بهم داشتیم و نسبت به همه ما صمیمی بود. با وجود سن پایین ولی تمام رفتارش آموزنده بود رفتارش طوری بود ک به گفته پدرش: به جای اینکه فرزند راه پدر و مادر را برود و الگو بگیرد. پدر باید راه پسرش را ادامه بده. رضا بزرگ مردی کوچک بود. *: با توجه به اینکه رشته تحصیلی شان علوم تجربی بود چه چیزی باعث شد به سراغ پاسدار شدن بروند؟ **: از کودکی به تفنگ علاقه زیادی داشت. همه اسباب بازی هایش تفنگ بود. بزرگتر ک شد با رفتن به بسیج راه خودش را پیدا کرد. و دفاع از کشور و اسلام را وظیفه خودش میدانست. دوست داشت شغلی داشته باشد ک حرام و حلال مشخص باشه و برای کسب درآمد واقعا زحمت کشیده باشد. به رهبری نیز علاقه زیادی داشت و دوست نداشت پشت رهبر خالی بماند. همیشه هم تاکید میکرد که به توصیه های ایشون عمل کنیم و دوست داشت که با این کار پشتیبان رهبری هم به نحوی باشد. *: آخرین دیدارتان چند روز قبل از شهادتشان بود؟ از آخرین دیدارتان چه بیاد دارید؟ **: ۱۶ روز. ماموریتهای ۱۵ روزه بود. زمانی که میخواست خداحافظی کند بغض کرده بود و خوابی را ک دیده بود تعریف کرد. و سعی کرد متوجهمان کند ک این آخرین دیدار است. خودش میدانست ک برگشتی وجود ندارد. نگاهش، خداحافظی و حرکاتش با همیشه فرق داشت. در آخرین پیام هایی هم ک به دوستان و اقوام داده بود عینا ذکر کرده بود ک دیگر برنمی گردد و به شهادت میرسد. حتی در آخرین تماس ش لفظ ( شهید) حاج رضا را به کار برده بود **: زمانی هم ک از زیر قرآن رد شد. و عکس یادگاری گرفت. برای یکی از دوستان فرستاده بود و گفته بود این آخرین عکس منه ولی مامانم خبر نداره. چیزی بهش نگید برای دلداری دادن من دائم از مادران شهدا و صبر آنها میگفت *: در آخرین تماس تلفنی تان به شما چه گفتند؟ **: در مورد موضوعی صحبت میکردیم که از مال دنیا صحبت کرد و گفت اصلا غصه مال دنیا را نخورید. به خواست خدا همه چیز درست میشود. و گفت مامان دارم برمیگردم ولی دعا کن همه چیز ختم بخیر بشه و عاقبت بخیر بشم *: در چه تاریخی و در چه مکانی به شهادت رسیدند؟ **: ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ به شهادت رسید جاده خاش-زاهدان حمله تروریستی گروه جیش العدل( الظلم) به اتوبوس پاسدارها و بمب گذاری *: خبر شهادت فرزندتان را چه کسی به شما داد؟ عکس العمل شما چگونه بود؟ **: پدرش که از شب قبل حدسهایی زده بود باتوجه به زیر نویس کردن خبر در تلویزیون. کم کم من را آماده میکرد و زمانی ک رضا دیگر تماس های تلفنی را جواب نداد و نگران شدیم. برای اولین بار در جست و جوی شماره از همکاران و دوستان، با تعجب دیدم ک اول همه کتابهایش نوشته شهید آینده رضا رحیمی ان شاء الله، شهید راه ازاد سازی قدس شریف رضا رحیمی ان شاء الله و. . فردا صبح نیز با رفتن به لشکر متوجه این خبر شدم شوکه شدم ک چیز زیادی یادم نمانده و فقط گریه مردم را میدیدم بعدا هم با تبریک بدرقش کردم و دعای خیر در حقش. اما از آنجا ک رضا خیلی خوب بود و یکدانه پسرم هم بود تحمل نبودش برایم خیلی سخت است. حتی یک خاطره بد هم ندارد ک دلگیر باشم و تحمل این غم آسان تر شود. اما به قول خودش قبل از شهادتش، این غم نیست. افتخار است *: مزار شهید درکجا واقع شده است؟ **: گلستان شهدای اصفهان *: سوال هایی که بخواهم بپرسم زیاد است و وقت تنگ اما اگر از نظر شما سوالی بوده که من باید میپرسیدم اما پرسیده نشده است بفرمائید؟ **: درباره خوابهای ک دیدیم بعد و حتی قبل از شهادتش و پیامهایی ک به نحوه مختلف به دوستان داده بود و خبر شهادت خودش

*: تو می روی دامن کشان من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود خودتان خواب شهادتشان را دیدید قبل ازشهادت؟ **: قبل از شهادتش خودش خواب دیده بود. و خودم هم خواب دیدم ک سیل آمد و زندگیمو اب برد همچنین قبل از رفتنش بهش گفتم کلاه و دستکش ببر ولی قبول نکرد. توی خواب دیدم ک کلاه و دستکش داشت و وقتی پرسیدم از کجا اوردی؟ گفت فرشته ها برام اوردن و خیلی هم خوشحال بود. پدرش هم خواب دیده بود. و همچنین خواهر بزرگترش یکسال قبلش خواب دیده بود که حضرت آقا گفتن شما هم جزو خانواده شهدا هستید. *: خواب های بعد از شهادت شان به چه صورت است؟ **: دوست دارم این جمله را هم بگم که طی خوابهای متعدد گفته زنده ام و حتی نشانی از اتفاقاتی ک در روز افتاده داده بود را داد ولی این جمله را دقیقا از خود شهید نقل میکنم ک در خواب به خواهرش گفته بود،( من برای زندگان مرده ام، و برای مردگان زنده). زمانی ک میگفت من برای مردگان زنده ام، اشاره به قبرستانی ک آدمها با مرگ معمولی به جز شهادت از دنیا رفته اند داشت. همچنین شبی به علت نگرانی خواهرش سه بار رضا رو صدا میزنه و میگه ی سر به خونه بزن. که رضا هم به گفته خواهر کوچکترش وقتی صبح روز بعد خوابش را تعریف کرد، به خانه سر زده و همه جا( اتاق ها و همه قسمتهای خانه) را چک کرده و رفته رضا در همه خوابها میگوید زنده ام و مثل روز اول هستم. چیزیم نشده حتی یک مو از من کم نشده رضا از تمام اتفاقات مطلع هست و متناسب با اون ب خواب میاد. حتی وقتی اقوام از زیارت برگشتن. سر زده بود توی خواب و بهشون گفته بود اومدم دیدنتون ک از زیارت برگشتید و هدیه برده بود *: "وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَٰکِنْ لَا تَشْعُرُونَ" به آنان که در راه خدا کشته شوند مرده نگویید، بلکه زنده ابدی هستند و لیکن همه شما این حقیقت را درنخواهید یافت (بقره/ آیه ۱۵۴) در رابطه با این پیام ها و خبر شهادتشان لطفا بیشتر توضیح دهید. **: خبرهایی ک خودش از شهادتش داده بود بسیارند . مثلا نمونه ای از‌پیامدهایش را برایتان ارسال میکنم خودش هم شب قبل از آخرین ماموریتش خواب دیده بود ک بهش گفتن برو جلو، همه چیز درست میشه. زندگیت به کل تغییر میکنه. و منظورش از گفتن، ائمه اطهار بودن ک گفتند و خواب دیده بود ک یازده ستاره روی یک تپه سبز جلوی پاش به زمین افتادن ولی من جدی نگرفتم و بهش گفتم یوسف اینا برادرهای نداشتن هستن چون شبیه خواب حضرت یوسف بود چندماه قبل هم خواب دیده بود ک رهبر دوتا پرنده سفید رها کردند به طرفش ک یکیش روی شانه سمت راستش نشسته و منم گفتم مامان عاقبت بخیر میشی. تعبیرش اینه این دو یا سه دقیقه قبل از شهادتش بوده *: گفتم به کجا؟گفت صدایم کردند گل بودم واز شاخه جدایم کردند گفتم که فرشتگان چه کردندت‌گفت‌ روزی خورسفره ی خدایم کردند **: و حتی گلستان زیاد میرفت. قبل از شهادتش اینجایی ک مزارش هست را نشون داده بود و گفته بود اینجا جای منه.‌منم ی روزی میام اینجا *: ان شاءالله با آقا امام حسین محشور بشن و حضرت زینب(س) به شما صبر بدهند **: ان شاء الله . خیلی ممنونم. لطف دارید *: مادرجان چه توصیه ای به نسل جوان دارید؟ **: اینو از شهیدم نقل میکنم ک صادقانه کار کنند و خلوص نیت داشته باشن تا امام زمان خودش خریدارشون باشه و امیدوارم راه حق و سعادت را پیدا کنند *: مادرجان اگر شهید وصیت نامه ای داشتند؛لطفا متن آن را برایمان بفرستید. ان شاءالله با دعای خیر شما **: وصیت نامه ننوشته. ولی کل زندگیش آموزنده بود و تنها چیزی که ازش داریم عکسهای پروفایلش بود ک حالتی نصیحت گونه داشت . یکیش به طور مثال: در میثاق ما شکست مفهومی ندارد، شیشه ک بشکند تیزتر میشود. در ضمن دلم نمیاد ک اینو نگم، دوسال قبل از شهادتش ی نقاشی کشیده بود که توی اون ۲۱ آدمک کشیده بود و به ترتیب کم میشد تعدادشان تا یکی شد و بعد به عالم بالا وصل بشه. سن رفتن خودشو میدونست نقاشی هم هست. اگر مایل بودید میفرستم خدمتتون *: لطف میکنید اگر بفرستید **: شاید البته خیلی جالب نباشه از نظر شما ولی بعدها ک دقت کردیم و تعداد آدم‌ها را شمردیم. به ذهنمان رسید *: شهید منتظر مرگ نمی‌ماند، این اوست که مرگ را برمی‌گزیند **: الان میفرستم خدمتتون *: هیچ اتفاقی در این عالم بی‌دلیل اتفاق نمی‌افتد مخصوصا در زندگی شهدا که زندگی شان قرار است الگوی زندگی بسیاری شود **: این برگ را در نقاشی های دیگش توی بهشت و. کشیده برای همین این تعبیر را داشتیم

**: اگر تعداد آدمهای ردیف پایین را بشمارید‌ دقیقا ۲۱ هست *: درست است **: دستنوشته هم داره داخل کتابهاش اینجا مجالش نیست بهترین نصیحت و وصیت هم همونا هستن *: متشکرم از شما مادرجان **: آخرین دستنوشت هم این بود در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند/گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را که به خیر و عاقبت بخیری تغییر کرد خواهش میکنم ممنون از شما شهید مدافع وطن بودن *: عذر میخوام اشتباه شد **: خواهش میکنم *: خواهش میکنم ما وظیفه مون انجام میدیم التماس دعا مادرجان **: بازم ممنون *: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم **: امری نیست؟ *: اجازه ماهم دست شماست مادرم متشکرم از شما بفرمائید **: شبتون الهی


بسم الله الرحمن الرحیم شیعه با سیلی غریبه نیست. روزی دستان پلید اشقیاء بر صورت مبارک بانوی دوعالم حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها سیلی زد و امروز بر صورت خواهر شهید! و این تاریخ است که قضاوت خواهد کرد. قضاوت خواهد کرد سکوت کوفیان و سستی و انفعال مدیران نهادهای مسئول در حوزه فرهنگی و ارشادی را. مسئولین نهادهای فرهنگی اگر در وظایف خود کوتاهی نمی کردند امروز شاهد این همه بی بندوباری و دهن کجی به قوانین الهی در جامعه اصیل اسلامی نبودیم و اگر مسئولان ارشادی در ستادهای امربه معروف و نهی از منکر به اندازه وظایف محوله تلاش می کردند حال صدای سیلی قانون گریزان و قانون شکنان قلب مردم شهید پرور ایران اسلامی را جریحه دار نمی کرد. و البته از عاشقان مکتب اباعبدالله علیه السلام جز این نمی توان انتظار داشت، درمقطعی برادر جان در طبق اخلاص می نهد برای صیانت از اسلام و قرآن و زمانی دیگر خواهر قیام می کند برای اجرای فریضه واجب فراموش شده، امر به خوبی می کند و نهی از زشتی ها تا رسالت خویش را به منصه ظهور برساند. اما در این بین برای ما نه حالی برای واکنش می ماند نه حوصله ای برای انتقاد از کم توجهی مسئولان. تنها یاداوری این مهم ضروری به نظر می رسد که فرمایشاتی از امام معصوم و روایاتی از قرآن کریم بیان گردد . امید است بخوانندو تفکر کنند و تدبر، زیرا دنیا فانی است و آخرت دادگاه عدل الهی، نه می توان توجیه کرد و نه می توان رهایی جست . امام صادق (علیه السلام) می فرماید: . إِذَا رَأَی الْمُنْکرَ فَلَمْ ینْکرْهُ وَ هُوَ یقْوَی عَلَیهِ فَقَدْ أَحَبَّ أَنْ یعْصَی اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یعْصَی اللَّهُ فَقَدْ بَارَزَ اللَّهَ بِالْعَدَاوَة.» ؛ . هرگاه کسی منکر را مشاهده کند و آن را انکار ننماید در حالی که قدرت بر انکار دارد، در حقیقت دوست دارد که معصیت خدا شود و کسی که دوست داشته باشد که معصیت خدا شود آشکارا به دشمنی خدا برخاسته.» خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: لُعِنَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیمَ ذلِک بِما عَصَوْا وَ کانُوا یعْتَدُونَ* کانُوا لا یتَناهَوْنَ عَنْ مُنکرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یفْعَلُونَ. از بنی اسرائیل آنان که کافر شدند، بر زبان داوود و عیسی بن مریم لعن و نفرین شدند، این بدان جهت بود که گناه می کردند و می نمودند. آنها از منکراتی که انجام می دادند یکدیگر را نهی نمی کردند. چه بدکاری پیشه ساخته بودند». با توجه به آیه شریفه روشن می شود که هم آنان که مرتکب گناه می شدند از رحمت الهی دور شده ملعون و مطرود» هستند و هم آنان که توانایی بازداشتن نهی را دارند ولی نهی نمی کنند. در پایان ضمن محکومیت اهانت برخی بیماران اجتماعی، به مقام محترم خواهر بزرگوار سردار شهید حاج محمود کاوه، از مسئولان محترم قضایی درخواست می کنیم با جدیت با خاطیان و مروجین بدحجابی برخود نمایند. والعاقبتة للمتقین جلیل آقامحمدی همدانی مدیر مجمع خادمین شهدای جهان اسلام


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها